یکی از مهم ترین سوالاتی که در مورد پایان دادن به جنگ خونین سوریه باید مورد توجه قرار گیرد، دوام اتحاد مسکو و تهران است. همکاری قابل توجه ایران و روسیه در عملیات های خود در سوریه خط بطلانی بر یک قرن عدم اعتماد میان دو کشور کشید. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روابط دو کشور متحول شده بود، اما اهداف درازمدت این دو همچنان در مقابل یکدیگر قرار داشت.
ارتش روسیه به آوردگاه سوریه گام نهاده تا ضمن دفاع از منافع سوق الجیشی، پایبندی خود را به همپیمانی های منطقه نشان دهد. پرزیدنت پوتین با تأکید مجدد بر همکاری دیرینه با دولت بشار اسد امیدوار است بتواند در پیکربندی دوباره [مناسبا ت قدرت در] خاورمیانه وزن بیشتری یابد. اما با اینکار خطر بر ملا کردن محدودیت های قدرت روسیه را نیز به جان می خرد.
اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ١٩٣٩ بخش های بزرگی از خاک لهستان و فنلاند را به تصرف خود درآورد و فرانکلین روزولت اعلام کرد اتحاد جماهیر شوروی « دیکتاتوری مستبد همانند دیگر دیکتاتورهای جهان است» و خواستار تحریم علیه این کشور شد. طولی نکشید و امریکا وارد جنگ شد و ما رسما با جوزف استالین به همکاری پرداختیم- مردی که یک میلیون نفر از هم ولایتی های خود را در خلال پاکسازی بزرگ ١٩٣٧ تا ٣٨، قتل عام کرد.
فرمانده اسبق نیروی دریایی سپاه با بیان اینکه عبور موشکهای روسیه به شدت به ضرر ایران بود، تاکید کرد: ایران نباید اجازه این کار را به روسیه میداد و باید نسبت به این اقدام اعتراض میکرد و اکنون نیز نباید اجازه چنین کاری را به روسیه دهد، زیرا این اقدام به مفهوم نا امن شدن آسمان ایران برای پرواز هواپیماهای عبوری از فضای ایران است.
مساله حضور روسیه در خاورمیانه به عنوان برشی مشخص از تاریخ تحولات سیاست خارجی آن کشور پس از فروپاشی نباید به عنوان یک تحول جدید تلقی شود. به دلیل اینکه بازگشت روسیه به خاورمیانه بسیار سریع اتفاق افتاد و روسیه این منطقه را در همان دهه اول پس از فروپاشی مورد توجه قرار داد. این اتفاق زمان بسیاری نیاز ندارد که روس ها پس از فروپاشی در آن فضا با واقعیت ها، منافع خاص و آسیب پذیری های خویش مواجه شوند
در واکنش به دخالت روسیه در سوریه و اوکراین، غرب بر تحریمهای اقتصادی یا ابتکارعملهای شکست خورده تکیه کرده در حالی که تجربه نشان داده است اقدامات مستقیمی که رفتارهای مشکلساز را مورد هدف قرار میدهند، موثرتر خواهند بود. در اوکراین و سوریه غرب به نظر میرسد کمتر نسبت به اهدافش و دستیابی به آنها اطمینان دارد. در مقابل روسیه نشان داده است که اهدافی روشنتر را پیگیری، به نتایج بیشتر توجه و با سرعت بیشتری عمل میکند.
مداخله مسکو در سوریه موجب شده است تا نیروهای روسی در آستانه درهای اسرائیل قرار بگیرند. با وجود این که اسرائیل و روسیه دارای خط تماس اضطراری برای جلوگیری از هر گونه درگیری هستند، اما این احتمال وجود دارد که نیروهای اسرائیلی و روسی با یکدیگر درگیر شوند. این برای اولین بار نخواهد بود. در جریان جنگ اسرائیل و مصر در اوایل دهه 1970، خلبانان شوروی از نبرد مصری ها علیه جت های اسرائیلی حمایت می کردند.
آلکسی آرباتوف، عضو آکادمی علوم روسیه در یادداشتی در روزنامه «نیزاویسیمایا گازی یتا» به بررسی سیاستهای خاورمیانه ای روسیه پرداخته است. نویسنده، ابتدا موضع گیری رسمی روسیه در زمینه مناقشه سوریه و علل مداخله روسیه در این مناقشه را به اختصار نقل کرده و سپس به تضادها در موضع گیری رسمی روسیه اشاره می کند:
بدترین کابوس امریکا در سوریه؛ آیا روسیه سامانه های اس300 را مستقر کرده است؟
بر اساس گزارش برخی رسانه ها، مسکو سامانه پدافند هوایی قدرتمند اس-300 را در سوریه مستقر کرده است. با این حال گزارش های تایید شده ای از سوی مقامات نظامی در رابطه با این که چه نوع موشک هایی یا چه گونه نیروهایی در منطقه مستقر شده اند، وجود ندارد.
نگاه موشکافانهتر و عمیقتر به شرایط امروزی خاورمیانه این جمعبندی را برجستهتر میکند که با وجود تمامی انقلابها، کودتاها، شورشها و جنبشهای اجتماعی در این منطقه، یک واقعیت انکارناپذیر، خود را پیوسته متجلی میکند؛ واقعیتی که بسیاری از انقلابها و کودتاها شکل گرفتند تا یا این واقعیت را به چالش بکشند یا وجود آن را انکار کنند؛ ولی درنهایت ناکام ماندند.
گمانههای زیادی درباره انگیزههای روسیه برای مداخله در سوریه وجود دارد. اما پاسخ اساسی در زمان بندی آن نهفته است. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در نهایت به این نتیجه رسید که بشار اسد رئیس جمهور سوریه و متحد مسکو در خطر از دست دادن کنترل دمشق، پایتخت کشور ویران شده خود بر اثر جنگ داخلی است.
ولادیمر پوتین با اقدامات اخیر خود درموضوع سوریه با یک تیر دو نشان زده است: هم پرزیدنت ”اسد“ را در کاخ کرملین به حضور پذیرفته؛ و هم همزمان، گردهمائی چهار جانبه ای (مرکب از ایالات متحده، روسیه، عربستان سعودی، ترکیه) را درباره «پویش سیاسی» محتمل به دنبال ضربات نظامی، سازمان داده، و به نظر می رسد که فرانسه باز از بازی عقب افتاده باشد.
در روزهای گذشته همزمان با تصمیم روسیه به بمباران داعش در سوریه نه تنها در غرب بلکه در محافل ایرانی، پرسش های متعددی در رابطه با انگیزه ها و نتایج مداخله نظامی روسیه جریان دارد. در مطالعه صحنه موازنه های نظامی و سیاسی سوریه تنها کمی بی احتیاطی لازم است تا هر کسی را به این نتیجه برساند که مداخله نظامی روسیه، موازنه قدرت را به سود رژیم اسد و یا بطور خاص، روسیه تغییر داده است
اقدام
غیرمنتظره نظامی روسیه در سوریه که معادلات را به طور نسبی تغییر داده،
ویژگیهای جدیدِ قابلتأملی دارد. صرفهنظر از موفقیت یا عدم موفقیت نهایی
این اقدام، نفسِ انجام آن، سیاست خارجی روسیه را از وضعیت غالباً منفعل در
خاورمیانه به وضعیت «مبتکر» (هرچند نسبی) ارتقاء داده و مدعای
«فعالمایشاء» بودن غرب در این منطقه را به چالش کشیده است. هم از این رو،
هنری کسینجر این تحول را جدیدترین نشانه از کمرنگ شدن نقش آمریکا در
خاورمیانه دانست.[1]
اندیشکده بروکینگز در یادداشتی به قلم سرگی آلکساشنکو، عضو ارشد اقتصاد و توسعه جهانی این مؤسسه آمریکایی و معاون اسبق سرپرست بانک مرکزی روسیه، و رئیس اسبق شعبه روسی شرکت خدمات مالی مریل لینچ به جنگ داخلی چهارساله سوریه و سه بازیگر اصلی خارجی این بحران، یعنی آمریکا، روسیه و ایران پرداخته و با بررسی احتمال اتحاد میان این کشورها در خصوص سوریه به این مشاهده مهم میرسد
ورود روسیه به عرصه سوریه تحولی در دینامیک پیچیده سوریه و خاورمیانه است. این تغییر ضرورتا مبتنی بر رویارویی روسها با گروه تروریستی داعش نیست؛ هر چند که این مسئله شعار روسیه است، بلکه این تغییر بر اساس عواقب و پیامدهای احتمالی مسیر روسیه در این کشور بر منطقه و اسرائیل است.
اندیشکده امریکن انترپرایز در مقالهای به قلم مارک تیِسن مینویسد: دونالد ترامپ میگوید «بگذارید [روسیه] شر داعش را کم کند. چرا باید اهمیتی بدهیم؟» سؤال خوبی است. اینکه به ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه اجازه دهیم در سوریه به نفع ما بجنگد چه ضرری دارد؟» پاسخ این است: ضررهای زیادی دارد.
با حضور روسیه در سوریه ساختار ژئوپلیتیکی منطقه که چهار دهه قدمت دارد، در حال فروپاشی است. از این رو، آمریکا باید راهبرد جدیدی در این باره اتخاذ کند و اولویت های خود را نیز تغییر دهد.
بحث ها در این باره که آیا طرح جامع اقدام مشترک با ایران در ارتباط با برنامه هسته ای اش سبب ایجاد ثبات در چارچوب راهبردی منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) شده است یا خیر،
ولادیمیر پوتین موجب شد تشکیلات سیاست خارجه آمریکا دچار غشوضعف شود. یک ستوننویس "قاطعیتی" را که موجب شده او در خاورمیانه در "صندلی راننده پشت فرمان" قرار بگیرد، تحسین کرد. یک دیپلمات کهنهکار هشدار میدهد: "این تنزلیافتهترین موقعیت نفوذ و مشارکت آمریکا در منطقه از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است."