اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ١٩٣٩ بخش های بزرگی از خاک لهستان و فنلاند را به تصرف خود درآورد و فرانکلین روزولت اعلام کرد اتحاد جماهیر شوروی « دیکتاتوری مستبد همانند دیگر دیکتاتورهای جهان است» و خواستار تحریم علیه این کشور شد. طولی نکشید و امریکا وارد جنگ شد و ما رسما با جوزف استالین به همکاری پرداختیم- مردی که یک میلیون نفر از هم ولایتی های خود را در خلال پاکسازی بزرگ ١٩٣٧ تا ٣٨، قتل عام کرد.
درسی که از این واقعه می توان آموخت، این است وقتی خطری موجودیت شما را تهدید می کند، شما همه طرف های درگیر را به پای میز مذاکره می آورید. اگر مجبورباشید، حتی آدم های بد را نیز پای میز مذاکره می آورید. نه بدین خاطر که نبرد را هم آهنگ سازید بلکه برنامه ریزی های پس از جنگ را با بازیگران هماهنگ سازید.
منطق امروز در چه کسانی وجود دارد. این منطق قطعا در وجود سناتور هایی مانند لیندسی گراهام و جان مک کین مشاهده نمی شود. از بدو پیدایش داعش، به جز امریکا و متحدین این کشور، سه دولت یعنی رژیم بشار اسد، رژیم شیعه ایران( و عراق متحد آن) و روسیه این سازمان تروریستی را تهدید کرده اند. بنابراین، بسیار آشکار است. مبارزه سریع و قاطعانه با داعش در گروی هماهنگی امریکا با همه طرف ها است.
با وجود این، همین جان مک کین بود که سه ماه پیش از اوباما حتی به خاطر صحبت کردن با پوتین، انتقاد می کرد، چه رسد به آن که فرایند هم آهنگ سازی دو کشور بر ای مقابله با داعش را آغاز کند. مک کین گفت« در نهایت، واکنش مناسب به اقدامات روسیه در اوکراین، خاورمیانه و مناطق دیگر، گفتگوی خصوصی دو نفره با پوتین نیست. این مصلحت و تشخیص سیاست خارجی است که صلح به رهبری و صلابت امریکا و راهبرد نیاز دارد تا ارزش ها و منافع ما را تامین شود ». در یک کلام، پوتین انسان نابابی است و ما نباید با او کار کنیم.
سپس درست یکماه بعد، مک کین و گراهام در وال استریت ژورنال نوشتند«[ حملات هوایی امریکا] می رود که گروه ترورست موسوم به داعش را تضعیف سازد، اما آن را نابود نخواهد کرد، که مهمتر دلیل آن هم این است که : دولت هنوز دارای سیاست کارآمدی نیست که بشار اسد را از مسند قدرت بردارد و به جنگ در سوریه پایان دهد.»
بشار اسد؟ دیکتاتور بیرحم، بله. اما دیکتاتور بیرحمی که در ضمن با تهدید مرگبار داعش مواجه است. دیکتاتور بیرحمی که مایل است و می تواند با داعش بجنگد. با این حال که مک کین، گراهام و همکاران آن ها از هر دو جناح، به جای آنکه تشخیص دهند اسد می تواند مهره ارزشمندی در جنگ علیه داعش باشد، اما همواره این جنگ را پیچیده می سازند و عنوان می کنند که ما باید برای «میانه رو های سوری» سلاح ارسال کنیم تا با اسد مبارزه کنند و در عین حال دراین نبرد، از صحبت با متحدین بالقوه ای مانند روسیه سر باز می زنند.
چرا؟ چون مک کین و گراهام نمی دانستند که داعشی ها کی هستند و از کجا آمده اند و چطور[چیزی به اسم] میانه روهای سوری وجود نداشت و فقط پیکارجویان بعدی داعش وجود داشت. آن دو نوشتند« اسد با قتل عام نزدیک به ٢٠٠ هزار نفر از مردم سوریه، تقریبا داعش را به وجود آورد» و ادعای فوق ساده انگارانه ترین دیدگاه درباره این موضوع است. چرا که در این دیدگاه نقش اشغال عراق و جنگ نیابتی منطقه ای بین سعودی ها و ایرانیان نادیده گرفته شده است.
در سال ٢٠١١ هنگامی که در عراق بود، داعش تحت عناوین مختلف برای ما مشکل می آفرید. در سال ٢٠٠٥ جبهه نصر و القاعده، یک سازمان بودند که در مرز سوریه- عراق فعالیت می کردند. داعش زاده این سازمان و تا حدود زیادی حاصل اشغال عراق توسط ما است. بنابراین، بر خلاف آنچه مک کین و گراهام فکر می کنند، اسد داعش را به وجود نیاورد. آنها تحت عناوین دیگر و در اصل در واکنش به اشغال عراق توسط ما، به وجود آمدند. اسد فقط دشمن جدیدی بود که موجب شد، سازمان بیابند و در همه جا رشد کنند.
و آن میانه رو های سوری؟ آنهایی را که مک کین و گراهام شناسایی کرده بودند و برای آنها سلاح فرستادیم، امسال به سرعت منحل شدند و سلاح های خود را به تند رو ها واگذار کردند. در سوریه هرگز شریک میانه رویی در میدان کارزار وجود نداشته است. برای اینکه داستان را کوتاه کنم ، باید بگویم ، افراد پشت میز نشینی مانند مک کین و گراهام در واشنگتن و حتی شماری از دمکرات های هم عقیده آنها، به اندازه کافی در این زمینه افتضاح به بار آورده اند و اکنون زمان آن است که به طور کامل با افکار ، ساده لوحانه آنها مخالفت کنیم و آنچه را که لازم است، انجام دهیم.
دستاورد های ما در برابر داعش ، به ویژه در عراق، محدود بوده است. داعش به علت حضور شبه نظامیان مورد حمایت ایران در میان شیعیان، نمی تواند در شرق پیشروی کنند و به علت نیروی مبارز فوق العاده کرد که پیشمرگه نامیده می شوند، بیش از این هم نمی تواند در مناطق کردنشین پیشروی کنند. در اینجا بن بستی وجود دارد. البته، بن بستی که هنوز به داعش فضا می دهد که عملیات انجام دهد و حملات خود را، مانند آنچه که در پاریس مشاهده کردیم، هم آهنگ سازد. در این بین، اگر تلاش کنیم که به جنگ دیگری با اسد دست زنیم،[فقط] یکی از دشمنان کارساز داعش را در تنگنا قرار داه ایم.
علاوه براین، اگر از همکاری با روسیه خودداری کنیم ، با این کار تضمین می کنیم که حملات ما آنگونه که باید، هم آهنگ نخواهد بود و راهبرد ما به وحدت نخواهد رسید. و این روش مبارزه با جریانی که هستی شما را تهدید می کند، نیست.
برای آنکه داعش را نابود سازیم باید اختلافات خود را، در حال حاضر، کنار بگذاریم و با همه شرکای خود در گوشه وکنار جهان علیه داعش همکاری کنیم. گذشته از آنکه این شرکا علاقمندند و توانایی آن را دارند که به روند شکست داعش کمک کنند، همه آنها در باره اینکه چه نوع حکومتی در سوریه پس از داعش شکل خواهد گرفت، سهیم هستند. . تنها یک برنامه پس از داعش مبتنی بر مذاکره، با شرکت همه طرف های درگیر است که خواهد توانست صلح را به این منطقه بازگرداند.
خوشبختانه، جان کری، وزیر امور خارجه این نکته را درک می کند . سوریه پس از داعش که چنین شرکایی در آن نقش نداشته باشند، نسخه برجسته ترعراق پس از جنگ و مکان مناسبی برای رشد نسل جدید تروریست ها خواهد بود. موجودیت همه ما از سوی گروهی تهدید می شود که خود را دولت اسلامی می نامد. زمان آن رسیده است که شبیه به آن عمل کنیم.
نویسنده: جان سالتز منبع: اداره کل رسانه های خارجی وزارت ارشاد به نقل از «هافینگتون پست» / 16 نوامبر 2015