اندیشکده بروکینگز در یادداشتی به قلم سرگی آلکساشنکو، عضو ارشد اقتصاد و توسعه جهانی این مؤسسه آمریکایی و معاون اسبق سرپرست بانک مرکزی روسیه، و رئیس اسبق شعبه روسی شرکت خدمات مالی مریل لینچ به جنگ داخلی چهارساله سوریه و سه بازیگر اصلی خارجی این بحران، یعنی آمریکا، روسیه و ایران پرداخته و با بررسی احتمال اتحاد میان این کشورها در خصوص سوریه به این مشاهده مهم میرسد که تفاوت دیدگاه آمریکا با ایران و روسیه بر سر ابقای بشار اسد، و همچنین بیاعتمادی موجود مانع از اتحاد بین آنها میشود؛ در سوی دیگر، ایران و روسیه منافع مشترکی در سوریه دارند و اتحادی که بین آنها شکل گرفته باعث قدرتمندتر شدن ایران و افزایش نفوذ این کشور در منطقه خاورمیانه میشود.
پیچیدگی اوضاع بحران سوریه با مداخلههای نظامی آمریکا و روسیه
جنگ داخلی سوریه پس از گذشت چهار سال خون و خونریزی هنوز با پایان خود فاصله زیادی دارد. هیچکدام از سه گروه اصلی صاحب قدرت (نیروهای حکومتی بشار اسد، مخالفان سوری، یا دولت اسلامی (داعش)) نتوانستهاند به پیروزی قاطعانه و تعیینکنندهای دست یابند. مداخلههای خارجی اخیر نیز نتوانسته تغییر عمدهای در شرایط هر یک از این گروهها ایجاد کند. حملات هوایی ائتلاف شکلگرفته به رهبری آمریکا علیه داعش (که فاقد حمایت نیروهای زمینی هستند) منجر به تغییرات راهبردی نشده است. و عملیات نظامی غیرمنتظره روسیه در حمایت از نیروهای حکومتی سوریه هم تنها بر وخامت و پیچیدگی اوضاع افزوده است. اما این بدان معنا نیست که این مداخلههای خارجی فاقد اهمیتاند. کاملاً برعکس، عملیات نظامی روسیه در سوریه، شکل اختلاف را آشکارا به رویارویی ژئوپلیتیکی میان روسیه و آمریکا بدل کرده است. در این مرحله، تنها میتوان امیدوار بود که رهبران این کشور اجازه ندهند این رویارویی بالا گرفته و به نبرد نظامی بین آنها تبدیل شود.
آمریکا، روسیه و ایران، سه بازیگر اصلی خارجی دخیل در جنگ سوریه هستند
– نمودارِ وِن
اشتباه است اگر بخواهیم تحلیل موقعیت سوریه را به تحلیل رویارویی احتمالی بین دو ابرقدرت هستهای محدود کنیم (هرچند که این جزء مهمی از تحلیل به شمار میرود) یا تنها از این نقطهنظر سعی در پیشبینی تحولات این جنگ داشته باشیم. در حقیقت، بازیگر خارجی سوم و بااهمیت دیگری در این جنگ وجود دارد، که همان ایران است. ایران، برای جبران نیروی نظامی ضعیف خود در مقایسه با آمریکا و روسیه، منابع مالی قابلتوجهی را برای پیگیری اهداف خود در سوریه صرف کرده است. تهران که توافق هستهای تاریخی را با غرب به امضا رسانده است، اکنون به دنبال قوت بخشیدن به موقعیت خود در منطقه خاورمیانه است. بنابراین، فراتر از طرفین در حال جنگ در سوریه، مثلثی از سهامداران اصلی خارجی در جنگ سوریه را داریم که ابعاد تحلیل ما را تا حد زیادی گسترده میکند. شایان ذکر است که بازیگران مهم دیگری، یعنی ترکیه و عربستان سعودی، نیز در این جنگ دخیلند. این دو کشور، با این حال، بعید است که نقش تأثیرگذاری در غیاب حمایت و پشتیبانی آمریکا ایفا کنند زیرا مخارج آنها در جنگ سوریه بیش از منافعشان خواهد بود. آمریکا کمترین منافع راهبردی را در سوریه دارد
از مقایسه منافع این مثلث سهامداران، میتوان به دو مشاهده مهم دست یافت:
– اول، در میان این سه کشور، آمریکا کمترین منافع راهبردی را در سوریه دارد. هدف اصلی آمریکا سرکوب داعش است. برای آمریکا فرقی نمیکند که سوریه پس از بشار اسد به چه وضعیتی درخواهد آمد؛ چه همچنان یک کشور مستقل و یکپارچه باقی بماند، و چه اینکه به چند جزء تجزیه شود و مناطقی خارج از کنترل دولت مرکزی باشند (درست مانند عراق، افغانستان، و لیبی).
– دوم، هر سه بازیگر یک هدف مشترک دارند، آن هم سرکوب داعش است (اگر امکان نابودی فوری آن وجود نداشته باشد). این امر بیانگر اتحاد سهجانبهای است که روی کاغذ امکان شکلگیری آن وجود دارد، هرچند احتمال آن در عمل و در دنیای واقعی بسیار پایین است. در عوض، اتحادهای دوجانبه میتوانند شکل بگیرند که در آن حالت طرف سوم در نقطه مقابل این اتحاد قرار خواهد گرفت. ضعیفترین بازیگر این مثلث، ایالات متحده آمریکاست
– انتخاب موضع
شاید حیرتآور به نظر برسد اما ضعیفترین بازیگر این مثلث، ایالات متحده آمریکاست. آمریکا در سایه موقعیت مسلط خود در جهان در طول هفتاد سال گذشته، عادت ایجاد اتحادهای سیاسی بر اساس همکاریهای برابر و در نظر داشتن منافع سایر طرفین را ترک کرده است. این امر به خصوص در مورد کشورهایی مشکلساز میشود که اصول، ارزشها و منافع کاملاً متفاوتی با آمریکا دارند. موقعیت آمریکا در جنگ سوریه به گونهای است که بعید به نظر میآید با روسیه به توافق برسد. در حالی که رهبران آمریکا خواستار برکناری بشار اسد هستند، روسیه برکناری یک رهبر سیاسی در نتیجه جنگ داخلی یا انقلاب را مغایر با درک خود از نظم بینالمللی میداند و لذا چنین امری را نمیپذیرد. این اساس کلی اختلاف میان دو کشور است، و سیاستهای پوتین در خصوص اوکراین نیز بر شدت این اختلاف اضافه میکند. عملیات نظامی روسیه در سوریه نیز جنگ حاضر را به رویارویی ژئوپلیتیکی میان روسیه و آمریکا تبدیل کرده است.
اتحاد ایران و آمریکا در موضوع سوریه بعید است
در عین حال، چهل سال نبود روابط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا نیز زمان زیادی برای بازسازی نیاز دارد، و بیاعتمادی دیرینه متقابل بین دو کشور سبب میشود که ایران و آمریکا به احتمال زیاد نتوانند گفتگوهای مثمر ثمری در مورد سوریه داشته باشند. اگر سوریه متحد و یکپارچه باقی بماند، ممکن است ایران مخالفتی با تلاش آمریکا برای برکناری و جایگزینی بشار اسد نداشته باشد. جانشین اسد احتمالاً ژنرالی خواهد بود که روابط بسیار بهتری با رهبران ایران خواهد داشت و لذا اتحاد نزدیکتری میان سوریه و جمهوری اسلامی برقرار خواهد کرد.
اتحاد ایران و روسیه در خصوص سوریه پایدار خواهد بود
بنابراین، اتحادی میان ایران و روسیه – که واقعاً هم ظهور کرده است- به احتمال زیاد پایدارترین و بادوامترین اتحاد در بین این سه کشور خواهد بود. اگرچه ایران و روسیه کاملاً به یکدیگر اعتماد ندارند اما میتوانند نکات مشترک کافی پیدا کنند تا به جای رقیب، شریک یکدیگر باشند. منافع راهبردی آنها در سوریه یکسان نیست اما در تضاد با یکدیگر نیز قرار ندارد. ترکیب نیروی نظامی آنها (از جمله منابع موجود در عراق که اکنون به شدت تحت نفوذ ایران است) و منابع مالی برای تقویت قابلتوجه کنترل بشار اسد بر سوریه کافی است، هرچند شاید نتوانند مخالفان سوریه را کاملاً از بین ببرند. ایران و روسیه شاید قادر به حذف کامل داعش نباشند اما میتوانند از نفوذ داعش در سوریه کاسته و قلمروهای تحت کنترل آن را کاهش دهند.
مسکو میخواهد تأمینکننده اصلی تسلیحات نظامی سوریه باقی بماند
– دوستی نوظهور
درست است که روسیه منافع راهبردی در سوریه دارد اما بههیچوجه قصد ندارد تا ابد در منطقه خاورمیانه حضور نظامی داشته باشد. ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه قطعاً روسیه را یک ابرقدرت جهانی در ذهن تصور میکند که نقشی کلیدی در مذاکرات صلح در منطقه ایفا میکند اما مسکو نمیتواند حمایت مالی قابلتوجهی از کشورهای خاورمیانه انجام دهد، و همچنین قدرت نرم لازم برای دستیابی به اتحادهای دائمی را نیز در اختیار ندارد. منافع راهبردی روسیه از این منظر دارای محدودیت است: مسکو باید روابط خوب خود با دولت سوریه را حفظ کند تا پایگاه دریایی خود در طرطوس را حفظ کرده و اصلیترین تأمینکننده تسلیحات نظامی سوریه باقی بماند.
اتحاد ایران و روسیه، ایران را به قدرت اول منطقه خاورمیانه تبدیل خواهد کرد
هیچیک از این اهداف با منافع ایران در تضاد نیست. اتحاد ایران و روسیه، ایران را تشویق خواهد کرد که خریدهای نظامی خود از روسیه (و احتمالاً خریدهای نظامی عراق) را افزایش دهد. در عین حال، روسیه باید بپذیرد که ایران سوریه را تحت دایره نفوذ خود درآورد؛ و این رویکردی به امور منطقهای است که پوتین به خوبی از آن آگاه است. بعلاوه سپر ایران شیعه-عراق-سوریه میتواند تا حد زیادی از روسیه در برابر حمایت سنیها از شورشیان مسلمان شمال قفقاز محافظت کند. چنین اتحادی مسلماً ایران را به قدرت اول منطقه تبدیل خواهد کرد. ایران در نتیجه این اتحاد، علاوه بر کنترل منابع عظیم هیدروکربن، به مسیرهای حملونقل جدید، از جمله دسترسی دائمی به دریای مدیترانه (از طریق عراق-سوریه-لبنان) و مرزهای اسرائیل دست خواهد یافت. همه این تحولات تغییر بزرگی در موقعیت استراتژیک خاورمیانه به همراه خواهد داشت.
بهتر است نگاهی به منافع این سه سهامدار اصلی داشته باشیم:
آمریکا هیچ هدف مشخص و راهبرد مؤثری در سوریه ندارد
– موضع آمریکا
ایالات متحده آمریکا نمیتواند با زور از این سناریو جلوگیری کند، مگر آنکه تغییری اساسی در سیاست خود اعمال کند. تحلیلگران کمی بر این عقیدهاند که آمریکا عملیات نظامی عظیمی را در سوریه (در اندازه صد هزار سرباز) انجام خواهد داد یا ریسک جنگ اتمی با روسیه بر سر سوریه را به جان خواهد خرید. اتحاد روسیه-ایران (-عراق) این امکان را به ارتش دولت سوریه خواهد داد که کنترل خود بر کشور را گسترش داده و ضربه محکمی به ائتلاف غرب و مبارزه این ائتلاف علیه داعش وارد سازد. کاخ سفید تاکنون از هرگونه اقدام جدی در خصوص سوریه خودداری کرده و ترجیح داده است که روسیه را به حال خود بگذارد تا طعم تلخ سیاستهایش را بچشد.
روسیه به زودی (یا دستکم در نهایت) و به احتمال زیاد با چیزی روبرو خواهد شد که اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان آن را تجربه کرد: کاربرد گسترده موشکهای سبک ضد هوایی. در آن صورت، بهای عملیات نظامی روسیه در سوریه به شدت بالا خواهد رفت. اما این اتفاق تغییری در منافع راهبردی روسیه یا ایران در سوریه ایجاد نخواهد کرد. سیاست “منتظر ماندن و تماشا کردن” آمریکا نیز امکان طرح منافع و اهداف راهبردی مشخص در سوریه را به آمریکا نخواهد داد. در هر صورت، طرح استراتژی برای هدفی که اصلاً وجود ندارد، کاری غیرممکن است.
نویسنده: سرگئی الکساشنکو منبع: اِشراف به نقل از اندیشکده «بروکینگز» / 16 اکتبر 2015