مقدمه
آنچنان
که از اظهارنظرهای مقامات کرملین پیش از انتخابات ریاستجمهوری امریکا بر
میآید، بسیاری از آنها از انتخاب رامنی نگران و در مقابل، امید به
بازانتخاب اوباما داشتند. عجله آنها در تبریک به اوباما پس از انتخابات این
مسئله را تأیید میکند. جالب تأمل این که مدویدیف با ابراز خرسندی آشکار
از شکست رامنی، تأکید کرد از این بابت که فردی که روسیه را دشمن شماره یک
امریکا میدانست،
در انتخابات پیروز نشده خوشحال است و اوباما را فردی قابل
درک و پیشبینیپذیر میداند.[1] هرچند پوتین نیز از شکست رامنی خوشحال
است، اما او و مدویدیف به خوبی با تاریخ سیاست خارجی امریکا آشنا هستند و
میدانند که چرخش نخبگان در کاخ سفید تنها با تغییرات تاکتیکی در این حوزه
همراه بوده و سیاستهای کلان واشنگتن از جمله در مورد روسیه ثابت است.
لذا،
تفاوت آنچنانی میان رامنی و اوباما نبود. روندها در دوره پساشوروی از جمله
از بوش تا اوباما نیز نشان میدهد که اختلافات کلان طرفین در مسائل
ژئوپولیتیکی، چگونگی توزیع و توازن قدرت در عرصههای منطقهای و بینالمللی
پایدار مانده و در این باب تفاوتی میان جمهوریخواه یا دموکرات بودن
مستأجر کاخ سفید نبوده است.
به
هر حال، در میان «بد» و «بدتر»، گزینه «بد» روسها انتخاب شده و حال آنها
منتظر تکان دادن مهرهای جدید از سوی اوبامای دوم هستند. واقعیت نیز این
است که روابط روسیه و امریکا طی چهار سال آینده راکد نخواهد ماند و لذا،
بررسی احتمالات و آیندهپژوهی در باب سناریوهای ممکن در این روابط و
پیامدهای مثبت و منفیِ ناشی از آن از جمله برای ایران، میتواند آمادگی
بیشتری برای مواجهه با شرایط جدید، کاهش تهدیدها و استفاده از فرصتهای
احتمالی ایجاد نماید. خصوصاً اینکه از منظر نوشتار حاضر تحولات روابط روسیه
و امریکا باید در یک مجموعه و در طول زمان مورد بررسی قرار گیرد، چرا که
تاریخ روابط آنها گواه است که بعد از هر تنش دورهای از تعامل تجربه شده و
دیگر اینکه مسکو و واشنگتن بعضاً توان تفکیک موضوعی روابط را داشته و گاهاً
در عین تقابل در یک موضوع، قادر به تعامل در موضوعی دیگر بودهاند.
روسیه و چهار سال اول اوباما
روابط
روسیه و امریکا در دورة اول اوباما تحولات مختلفی را پشت سر گذاشت و خصیصه
تاریخی روابط آنها یعنی بروز اوج و حضیض را حفظ کرد. هرچند در ابتدای این
دوره تبعات جنگ پنج روزه روسیه و گرجستان، تأکید امریکا بر موج سوم گسترش
ناتو به شرق و تلاش برای استقرار بخشی از سپر موشکی خود در اروپای شرقی
روابط را با رکود و بیاعتمادی فزاینده مواجه کرده بود، اما، دو طرف با
درنظرداشتن هزینههای تقابل، چرخش نخبگان در مسکو و واشنگتن را بهانة
مناسبی برای برون رفت از این فضا فرض و سیگنالهایی را به نشانة تمایل به
بهبود روابط به یکدیگر ارسال داشتند.
در
این راستا، اوباما با طرح پروژه «ریسِت» تمایل خود به ایجاد تحرکی جدید
در روابط را صراحتاً اعلام کرد که با پاسخ مثبت و در عین حال مشتاقانه
مدویدیف همراه شد. اما همان طور که تجربه نشان میدهد، جاری کردن اصطلاحاتی
چون «ریسِت» به سانِ اصطلاح «تنشزدائی» بسیار آسان، اما پرداختن به
محتوای واقعی آنها همواره مشکل بوده است. زیر این شرایط، هرچند پروژه
ریسِت در ابتدا با تحولات مثبتی در روابط طرفین همراه شد و از جمله روسیه
همراهی بیشتری با امریکا در زمینههایی چون؛ عملیات ناتو در افغانستان از
جمله در زمینه اطلاعاتی- ترانزیتی، گسترش حضور نظامی امریکا در آسیای مرکزی
برای انجام امور پشتیبانی در افغانستان، تعامل بیشتر با امریکا در موضوع
هستهای کرهشمالی و اتخاذ سیاست هماهنگتر با واشنگتن در باب ایران داشت و
در مقابل، امریکا نیز موج سوم گسترش ناتو به شرق (به ویژه به اکراین و
گرجستان) و برنامة استقرار منطقة سوم سپر دفاع ضدموشکی خود در اروپای شرقی
را موقتاً تعلیق، پیمان استارت3 را با روسیه منعقد، از عضویت آن در سازمان
تجارت جهانی حمایت و با توسعه همکاری روسیه و ناتو موافقت کرد،[2] اما به
گواه روندها این پروژه پایان خوشی نداشت.
چرا
که پس از اعلام طرح جدید «مرحلهای» امریکا برای استقرار اجزاء سپر
ضدموشکی خود در اروپا و آشکار شدن تاکتیکی بودن تعلیق آن، مدویدیف با
احساس «فریبخوردگی» از اوباما، ضمن ارائة ویرایش جدیدی از دکترین
«مونیخِ» پوتین،[1] مخالفت قاطع مسکو با این تحرکات را گوشزد کرد. مجموعة
این تحولات به کرملین این مهم را فهماند که لفاظیهای «همکاریجویانة»
اوباما تغییری در سیاست بنیادی واشنگتن مبنی بر مطلوبیتِ وجود روسیهای
«ضعیف» نداده و همین امر با تقویت موضع مخالفین رویکرد «سازگارانة» مدویدیف
با امریکا، سبب «سختتر» شدن فضای روابط مسکو- واشنگتن شد.[3]
با
آغاز سومین دوره ریاستجمهوری پوتین این فضا هر چه بیشتر تشدید شده است.
در میان عوامل مختلف نحوه و نوع اقدام غرب در دستکاری بهار عربی خصوصاً
اقدامات آن در لیبی و سوریه و اصرار آن به استقرار سپر ضدموشکی اروپایی با
مشارکت ناتو این دیدگاه را در پوتین تقویت کرده که این اقدامات همان سیاست
کهنه «دربرگیری» روسیه، اما در قالبی جدید است. او مساعی واشنگتن برای
ساخت سپر ضدموشکی اروپایی با هدف تغییر نقشه امنیتی اروپا و بیروناندازی
بلندمدت روسیه از قاره سبز و همچنین دستکاری در بهار عربی خارومیانه برای
تغییر بلندمدت نقشة سیاسی این منطقه با هدف ایجاد خارومیانه بزرگتر با
نفوذ هرچه کمتر روسیه، را دو تحول عمده میداند که خسارات بلندمدت
ژئواکونومیکی، ژئوپولیتیکی و ژئوراهبردی را در اروپا و خاورمیانه به مسکو
تحمیل خواهد کرد.[4]
به
واسطة انطباق همین پیشذهنیت با تحولات بیرونی به ویژه اقدام نظامی ناتو
علیه قذافی و فشارهای همه جانبه غرب برای تغییرات در سوریه است که پوتین در
مقطع حاضر سیاست «مقاومت مستقیم» را سازوکاری موثر در برابر
توسعهطلبیهای واشنگتن میداند. با این ملاحظه و با توجه به برنامههای
راهبردی امریکا برای خاورمیانه و اروپا که به نظر میرسد تغییرات احتمالی
در آن صرفاً تاکتیکی باشد، اینکه اوباما بتواند در دوره دوم خود همانند دور
اول مشارکت روسیه را برای تحقق بخشی از این برنامهها جلب کند، محل تردید
است.
به ویژه
اینکه پوتین از جمله در پیام تبریک خود به اوباما، ضمن استقبال از گسترش
روابط با امریکا تأمین این منظور را به مفاهیمی چون احترام، منافع متقابل و
مشارکت برابر منوط کرده که به نظر میرسد این مفاهیم در رویکرد برتریطلب
امریکا و بازی صفر فعلی مسکو و واشنگتن قابل ترجمه نباشند. با این وجود،
هرچند بازانتخاب اوباما نمیتواند با تغییرات اساسی در سیاستهای کاخ سفید
نسبت به کرملین همراه باشد، اما میتواند بهانهای برای برخی بازیهای
تاکتیکی جدید باشد، به ویژه اینکه هم اکنون هر دو کشور از زیر فشار
انتخابات رها شده و میتوانند ابتکارات را با فضای عمل بیشتری دنبال کنند.
قول اوباما به مدویدیف در سئول را نیز نباید از خاطر برد که تأکید کرد در
فضای بعد از انتخابات امکان بیشتری برای انعطاف از جمله در موضوع سپر
ضدموشکی دارد.[5]
پوتین و دور جدید اوباما
پوتین
سپتامبر 2012 طی مصاحبهای با راشا تودی با تعبیر اوباما به سیاستمداری
خیراندیش و یادآوری امضاء پیمان استارت3 و حمایت امریکا از پذیرش عضویت
روسیه در سازمان تجارت جهانی در دوره وی، تصریح کرد که میتوان با او (اگر
پیروز انتخابات باشد) در مورد سپر ضدموشکی به توافق دست یافت و او صادقانه
در پی حل این مسئله است.[6] با توجه به اینکه پوتین چندان اهل تعارفات
سیاسی نیست، این ارزیابی او از اوباما را میتوان جدی دانست و قبول کرد که
اگر پوتین در انتخابات امریکا حق رأی داشت، حتماً به اوباما رأی میداد،
چرا که میدانست در صورت پیروزی رامنی شرایط سختی در انتظار او خواهد بود.
اظهارنظرهای رامنی در باب اینکه «روسیه دشمن شماره یک آمریکا در جهان
است»، تشبیه پوتین به فیدل کاسترو و مستبد خواندن وی و اینکه در صورت
پیروزی مشی سختی را در قبال مسکو و پوتین اتخاذ خواهد کرد و روسیه نباید
انتظار نرمش از سوی او را داشته باشد، به این نگرانیها بیشتر دامن
میزد.[7]
هرچند
این گونه اظهارات برای مسکو تازگی ندارد و این سخنان ادامه موضعگیریهای
سخت جمهوری خواهان است که در انتخابات پیشین از سوی مککین نیز تکرار شده و
پیش از این نیز تکرار شده بود، اما در شرایط فعلی که تحولات منطقهای و
بینالمللی در حال شکل بست شرایط جدیدی در دو منطقه مهم برای روسیه یعنی
خاورمیانه و اروپا است، انتخاب مجدد رامنی میتوانست، روابط مسکو- واشنگتن
را سختتر از هر زمان دیگری کند.
اما
همچنان که اشاره شد، مسکو تفاوتی اساسی بین رامنی و اوباما نمیبیند و
تنها تباین آنها را صراحت لهجه و روش مستقیم طرف جمهوریخواه میداند. لذا
میتوان با بسیاری از تحلیلگران روس و غیرروس موافق بود که در دوره دوم
اوباما تحولی عمیق در روابط مسکو و واشنگتن بروز نخواهد کرد، چرا که نه
تنها دلایل اختلاف و بیاعتمادی میان طرفین همچنان موضوعیت دارد، بلکه
تقابل آنها در خاورمیانه (بهار عربی خصوصاً سوریه) و در اروپا (سپر
ضدموشکی اروپایی) شکل راهبردی به خود گرفته است. در این بین، موضع سخت
پوتین در برابر استعمار جدید غرب در خاورمیانه و تلاش آن برای ایجاد ساختار
جدید امنیتی در اروپا نیز مزیدی است که بر اساس آن نتوان تحول مثبت قابل
ملاحظهای را میان مسکو و واشنگتن متصور بود.
در
مقابل، برخی بر این تأکیدند که همچنان که در دوره اول اوباما برخی
خواستههای مسکو از واشنگتن از جمله امضاء قرارداد استارت3، کاهش مداخله
امریکا در حوزه سیآیاس و نیز عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی محقق شد،
با رویکرد تعاملی با وی میتوان چالشها در خاورمیانه و اروپا را حل یا
حداقل از تشدید آن جلوگیری کرد. ذهنیت نسبتاً مثبت پوتین از اوباما و این
نکته که اوباما در سخنان خود از جمله در مناظرات انتخابات از مسکو به عنوان
شریک یاد و سخنان رامنی در باب دشمنی بودگیِ روسیه را رد کرده و به رویکرد
چندجانبه اعتقاد دارد، میتوان پیشزمینهای برای تعامل باشد. در این بین،
برای حفظ ظاهر ضدغربی پوتین و مصون ماندن اوباما از مخالفتهای داخلی
اظهارات خصمانه میتواند ادامه یابد، اما در سطح لفظ محدود شود. به هر روی،
همچنان که اشاره شد روابط روسیه و امریکا در چهار سال دوم اوباما راکد
نخواهد بود و تعامل و تقابل دو کشور در حوزههای راهبردی و غیرراهبردی
ادامه خواهد یافت.
در
بین مسائل راهبردی که احتمال توافق مسکو و واشنگتن در آنها اندک به نظر
میرسد میتوان به اختلاف در باب تحولات خاورمیانه اشاره کرد که در مسئله
سوریه نمود بیرونی یافته است. مسکو این تحولات را در چهارچوب طرح خاورمیانه
جدید امریکا تفسیر میکند که با سازوکار جدید «هرج و مرج هدایت شده» در
لیبی پیاده و در سوریه در حال پیگیری است. پوتین بارها و قاطعانه عدم پذیرش
دیدگاهها واشنگتن در این مورد را یادآور شده و ظاهراً امریکا نیز بر
بایستگی تغییرات در خاورمیانه برای کنترل بیشتر امور این منطقه تأکید
دارد.
تقابل بر
سر سپر ضدموشکی اروپایی دیگر موضوع مهم در روابط روسیه و امریکا است که
احتمال توافق در آن مشکل به نظر میرسد. روسیه تحرکات امریکا در این زمینه
را تلاش برای کسب «برتری راهبردی» و بازی صفری میداند که همزمان تضعیف
عمق راهبردی، انقباض ژئوپولیتیکی و بیرونگذاری روسیه از ترتیبات امنیتی
اروپا را هدفگذاری کرده است. در مقابلِ مخالفتهای مکرر مسکو با این طرح،
واشنگتن با بهانه کردن تهدیدات موشکی ایران و کره شمالی استقرار این سپر
از جمله در اروپا را برای امنیت خود و شرکای خود ضروری دانسته است.
از
موضوعات کمتر راهبردی اما مهم برای روسیه نیز میتوان به تلاش امریکا برای
ایجاد پایگاههای نظامی دائم در افغانستان بعد از سال 2014 که در قالب
پیمان راهبردی با این کشور دنبال میشود و نیز توسعه نفوذ نظامی در آسیای
مرکزی از جمله تقویت روابط نظامی با کشورهای این منطقه به بهانه خروج از
افغانستان اشاره کرد که میتواند نقطه تقابل دیگر روسیه و امریکا باشد.
دخالت امریکا در سایر جغرافیاهای حوزه شوروی سابق که روسیه همچنان آن را
حیات خلوت خود میداند از جمله در قفقاز جنوبی و به ویژه در گرجستان از
دیگر موارد اختلافی است که میتواند به شکل بازطرح موج سوم گسترش ناتو به
شرق و یا فشار بیشتر واشنگتن بر موضوع استقلال دو جمهوری ابخازیا و اوستیای
جنوبی نمود یابد. هرچند دولت جدید گرجستان تمایلات روسگرایانهای از خود
نشان داده، اما برخی بر این باورند که این دولت به روشی نرم و در فضای
تعاملی با روسیه و البته به کمک غرب، در صدد احیاء تمامیت ارضی و الحاق
مجدد این دو جمهوری به خاک گرجستان است.[8]
«مسئله
ایران» از جمله مسائل راهبردی/غیرراهبردی برای روسیه و مهم در روابط این
کشور با امریکا است و همچنان که نمودار رفتاری مسکو نشان میدهد بسته به
شرایط احتمال ثبات و یا تغییر رفتاری در آن وجود دارد. عدم دستیابی ایران
به بمب اتم را میتوان جنبه راهبردی موضوع ایران و عدم تسلیم تهران به
فشارهای واشنگتن و قرار نگرفتن ایران در مدار امریکا را میتوان جنبه کمتر
راهبردی این مسئله برای روسیه دانست[9] که در بخش بعد به آن پرداخته
میشود.
در میان
مسائل غیرراهبردیِ تقابلی نیز میتوان به دخالت امریکا در امور داخلی
روسیه اشاره کرد که اخیراً در قالب «لیست ماگنیتسکی» نمود یافته است.
روسها از اینکه اوباما در سخنان خود در این باره موضعگیری منفی نکرده و
احتمال تأیید آن از سوی وی هست نگرانند و به نظر میرسد، مسدود شدن آژانس
توسعه بین المللی امریکا (USAID) در روسیه پاسخی پیشدستانه به این احتمال
باشد.[10]
در
مقابل، در میان مسائل راهبردی که احتمال همکاری مسکو و واشنگتن در آنها
وجود دارد میتوان به موضوعاتی چون عدم اشاعه هستهای، خلع سلاح هستهای،
امنیت بینالملل، خلع سلاح شیمیایی و بیولوژیکی، امنیت اکولوژیکی و
اطلاعاتی، مبارزه با ترویسم بینالملل و دزدی دریایی و ... اشاره کرد. در
میان مسائل غیرراهبردی از این دست نیز احتمال لغو اصلاحیه جسکون- ونیک را
میتوان یادآور شد که مانعی مهم بر سر توسعه روابط اقتصادی روسیه و امریکا
است و تحقق آن میتواند تکانهای برای توسعه روابط در سایر زمینهها باشد.
صرفهنظر
از نقص کلی پایین بودن تعاملات اقتصادی روسیه و امریکا، با توجه به
برنامههای توسعهای گسترده و زمینههای بسیار سرمایهگذاری در روسیه برای
شرکتهای امریکایی از یک سو و توانمندیهای تکنولوژیکی و سرمایهای بسیار
امریکا برای پاسخگویی به نیازهای روسیه از سوی دیگر، لغو اصلاحیه جسکون-
ونیک میتواند امتیاز خوبی به پوتین در شرایطی باشد که بیش از پیش بر ضرورت
سرعت بخشیدن به توسعه اقتصادی تأکید و نگران سرایت بحران اقتصادی اروپا به
روسیه است.
به
هر حال، هرچند پوتین با مقاومت حداکثری در موضوع سوریه نشان داده که بر سر
مسائل راهبردی از جمله توازن قوا و ژئوپولیتیکی اهل مصالحه نیست و در جنگ
پنج روزه اوت با گرجستان نیز نشان داد حتی به بهاء بسیار حاضر به نادیده
گرفتن منافع روسیه در این حوزهها نیست، اما در مقاطع دیگر نیز نشان داده
که مرد معاملههای بزرگ است و به اصل فرصتطلبی راهبردی در رویکرد
عملگرایانه خود اعتقادی خاص دارد. کاربست این اصل را در مقاطع مختلف از
جمله پس از حوادث 11 سپتامبر با همکاری نزدیک با امریکا در جنگ افغانستان،
پیشنهاد همکاری در موضوع سپر ضدموشکی از جمله استفاده مشترک از رادار قبله
در جمهوری آذربایجان و ارائه مسیر ترانزیتی به امریکا در خاک روسیه حتی
برای محمولههای نظامی میتوان مشاهده کرد. لذا، هرچند احتمال تعامل گسترده
میان روسیه و امریکا در دوره دوم اوباما اندک است، اما نمیتوان بروز
مصالحه در برخی موضوعات را کاملاً منتفی دانست.
«مسئله» ایران و ضرورت هوشمندی
روابط
مسکو و واشنگتن و تأثیر مثبت و منفی نوسانات آن بر نوع رابطة تعاملی مسکو
با تهران یکی از متغیرهای مهم در ارزیابی روابط ایران و روسیه در دوره
پساشوروی بوده و است. به ویژه در فضای تخاصمی روابط ایران و امریکا، تهران
همواره نگران آن بوده که نزدیکی روابط روسیه با امریکا سبب تشدید فشارها بر
خود نشود. این نگرانیها بیراه نبوده و تأثیرات منفی این امر در مقطع
جریانیابی پروژه ریسِت در قالب همراهی بیشتر مسکو با فشارها بر تهران
ملموس بود. هرچند تلاش مسکو طی سالها اخیر بر آن بوده تا در مثلث روابط
مسکو، تهران و واشنگتن، با موضعگیریهای دوپهلو دو ضلع دیگر را به صورت
همزمان راضی نگه داشته و از هر دو طرف کسب منافع کند، اما در برخی مقاطع
از جمله در فضای ریسِت متمایل شدن آن به امریکا سبب افزایش عینی فشار بر
ضلع دیگر یعنی ایران شد.
این
در حالی بود که در آن مقطع برخی در ایران با اشاره به اهمیت ایران برای
روسیه، احتمال همراهی مسکو با سیاست تحریم علیه تهران را اندک ارزیابی
میکردند. اما همان طور که سابقة نشان میدهد، موضع روسیه میتواند به هر
نحو که منافع آن اقتضاء کند تفسیر شود. به این معنا که مسکو در آینده نیز
میتواند با دستآویز قرار دادن تحولات خاص در عرصة هستهای ایران از جمله
هر یک از گزارشهای تحریککننده آژانس بینالمللی انرژی اتمی از جمله گزارش
اخیر آمانو که طی آن از وجود وسایل انفجاری اتمی در تأسیسات هستهای ایران
سخن به میان آورده، تغییر موضع دهد.
این
همان فضای مانوری است که مقامات کرملین در موضعگیریهای خود در مورد
برنامه هستهای ایران برای خود حفظ کردهاند. به این ترتیب که در کنار
حمایت از فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران و مخالفت با سیاست تحریم و
تهدید به جنگ، همزمان بر وجود ابهاماتی که ایران باید آنها را بر طرف کند
تأکید کردهاند. حتی در برخی از این اظهارنظرها و بیانیههای وزارت خارجه
روسیه به صراحت تأکید شده که «ایران به برخی مسئولیت های پذیرفته شده از
سوی خود عمل نمیکند» که این جمله دقیقاً تکرار جملات نمایندگان غرب و
گزارش اخیر آمانو است.[11]
در
این بین، هرچند برخی با اشاره به مقاومت مستقیم پوتین در برابر امریکا در
موضوع سوریه، این موضوع را به ایران نیز تعمیم داده و تصریح میکنند که
روسیه در ادامه مذاکرات هستهای این مقاومت را در مورد ایران نیز تکرار
خواهد کرد، اما همچنان که اشاره شد، روسیه نشان داده که توان تفکیک موضوعی
تعاملات و تقابلات خود با امریکا را دارد و مهمتر اینکه نگاه او و سایر
مقامات کرملین به مسئله سوریه متفاوت از نگاه آنها به مسئله ایران است.
لذا،
انتظار موضعگیری یکسان مسکو در مسئله ایران همچون مواضع سرسختانه آن در
مسئله سوریه و سپر ضدموشکی چندان با واقعیتهای بیرونی از جمله سابقه
رفتاری مسکو در مورد ایران مطابقت ندارد. باید به این نیز توجه داشت که
معمولاً امریکا و روسیه در فضاهای تنش، موضوعاتی را برای مصالحه و به
عبارتی داده ازاء و گرفتن مابهازاء در حوزه دیگر حفظ کردهاند، تا
برونرفتی از بنبست باشد.
همچنان
که اشاره شد، این نوشتار نیز به سان بسیاری دیگر بر احتمال اندک بازی
تاکتیکی پوتین با مهره ایران در برابر اوباما تأکید دارد، اما باید به این
واقعیت نیز اعتراف کرد که هیچ کس نیز با قاطعیت نمیتواند درباره عدم بازی
پوتین با این مهره تضمین بدهد. به ویژه زمانی که منفعت بزرگتری از سوی
امریکا به روسیه پیشنهاد شود، از جمله اینکه راهکاری برای حل مسئله سپر
ضدموشکی پیدا شود یا اینکه واشنگتن به نحوی مسکو را در تقسیم منافع در
خاورمیانه مشارکت دهد. البته که دادن چنین امتیازهایی به روسیه بدون هزینه
نخواهد بود و لازمه آن دادن مابهازاء از سوی مسکو در حوزه دیگر است.
در
این زمینه، سخنان مقامات امریکایی نیز قابل تأمل میرسد از جمله مصاحبه
مایکل مک فال، سفیر امریکا در روسیه که دو روز بعد از بازانتخاب اوباما طی
مصاحبهای با اینترفکس در پاسخ به این سئوال که «آیا انتظار همکاری بیشتری
را از روسیه در مورد ایران دارید؟ در حالی که مسکو موضع خود از جمله در
مورد تشدید تحریمها را اعلام کرده است؟»، تأکید کرد؛ «جلب همکاری روسیه
یکی از اولویتهای ما است. طی سالهای اخیر در هیچ یک از دیدارهای
روسایجمهور و سایر مقامات طرفین نبوده که در مورد ایران بحث نشود. ... در
مورد ایران امریکا و روسیه به دنبال یک چیز هستند و از آنجا که واشنگتن
نتوانسته به دیالوگی موفق با ایران دست یابد، اهمیت روابط روسیه و امریکا
در این زمینه بیشتر نمایان میشود».[12]
جمع بندی
هرچند
نمیتوان بازانتخاب اوباما را واجد تغییرات قابل ملاحظه در روابط امریکا و
روسیه دانست، اما این تحول میتواند بهانهای برای خروج طرفین از فضای
دشوار فعلی روابط باشد. در این بین، هرچند پوتین بیش از «ریستِ» به دنبال
«آپگرید» روابط و استوار کردن آن بر چهارچوبی مبتنی بر احترام، برابری و
لحاظ منافع متقابل است و تحقق این منظور با توجه به ماهیت رفتارهای
برتریجویانه امریکا چندان ممکن به نظر نمیرسد، اما باید توجه داشت که
ظاهراً برداشت پوتین از اوباما سیاستمداری است که سعی در راضی نگه داشتن
همه دارد، و لذا، میتوان بر سیاستهای او تأثیر گذاشت. به ویژه اینکه پس
از گذشت چهار سال دوم او، پوتین احتمالاً باید منتظر رئیسجمهوری
جمهوریخواه از جنس رامنی باشد که به آسانی امتیاز نخواهد داد.
با
این ملاحظه، احتمال تلاش پوتین برای آزمودن مهارت خود در شطرنج سیاسی با
اوباما و بازی تاکتیکی با وی دور از انتظار نیست، خصوصاً اینکه او تحولات
خاورمیانه از جمله بهار عربی، اروپا به ویژه سپر ضدموشکی اروپایی و بحران
اقتصادی را مسائل حساسی میبیند و با رویکردی عملگرا میداند که در صورت
یافتن راهی برای همکاری با امریکا میتواند منافع روسیه را در مواجهه با
این تحولات به نحوی موثرتر و با هزینه کمتر تأمین نماید.
هرچند
با عنایت به شرایط خاص خاورمیانه و روابط روسیه و امریکا احتمال سرایت
بازی تاکتیکی پوتین با اوباما به «مسئله ایران» اندک است، اما این امر
غیرممکن نیست. این همان بازی است که در دوره مدویدیف حادث و به تبع رأی
مثبت روسیه به قطعنامههای تحریمی عرصه بر تهران تنگ و تنگتر شد. لذا، به
نظر میرسد دستگاه دیپلماسی کشورمان باید با هوشیاری بیشتر، ضمن شناسایی
سناریویهای احتمالی در روابط روسیه و امریکا که به حتم واجد تأثیرات
مستقیم بر منافع و امنیت ملی کشورمان به ویژه در شرایط خاص فعلی خواهد بود،
تدابیری را برای حداقلرسانی آثار منفی همراهی احتمالی مسکو با واشنگتن در
نظر بگیرد.
پینوشتها
[1]. Putin’s “Munich doctrine”
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: مرکز بین المللی مطالعات صلح، 23 آبان 1391
پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت 12:26