همچنان که روندها در کشورهای مختلف نشان میدهد، مواقع
انتخابات همواره با وعدهها، شعارها و اقداماتی همراه است که بعضاً مصرفِ
خاص انتخاباتی (جلب آرا) داشته و بهزودی فراموش میشوند. تجربه نشان داده
که روسیه نیز از این قاعده مستثنی نیست و سیاستمداران این کشور در کنار
تحولات عرصه داخل، از رویدادهای سیاست خارجی نیز برای جلب آراء مردم
استفاده کرده و میکنند. با عنایت به ماندگاری ذهنیتهای ضدآمریکایی در
میان مردم روسیه، استفاده از این مؤلفه ازجمله ابزارهایی است که هماکنون
حزب حاکم (روسیه متحد)، پوتین و مدودیف، برای جلب آراء مردم در انتخابات
دومای ششم و انتخابات آتی ریاستجمهوری به آن گرایش یافتهاند.
شایان
ذکر است که در دوره شوروی پدیده «آمریکا» و وجوه مختلف آن اعم از
آمریکاگرایی و آمریکاستیزی تأثیر مستقیمی بر رفتار نخبگان و گروههای سیاسی
داخلی داشت و این تأثیر بهعنوان مؤلفهای از فرهنگ سیاسی شوروی به دوره
پساشوروی منتقل شد. هرچند گرایشهای آمریکاگرا در دوره پساشوروی فعال
بودهاند، آمریکاستیزی در این دوره بروز بسیار بیشتری داشته و روندها نیز
گواه آن است که هنوز بخش عمدهای از نخبگان و مردم روسیه، آمریکا را
بزرگترین مانع در مسیر احیاء «قدرت بزرگ» این کشور میدانند. این در حالی
است که از دست رفتن جایگاه «قدرت بزرگ» که از آن با عنوان «عقده تحقیر ملی»
یاد میشود، نهتنها برای نخبگان، بلکه برای عامه مردم روسیه نیز همچنان
غیرقابل پذیرش است.
به اعتقاد آنها آمریکا
در سراسر دوره پساشوروی راهبرد «دربرگیری» روسیه را با هدف انقباض
ژئوپلیتیکی آن و افزایش حوزه نفوذ خود تا مرزهای روسیه با همان ماهیت دوره
جنگ سرد، اما در قالبی متفاوت در دستور داشته و این رویکرد بیش از هر چیز
به تمایل آمریکا به وجود روسیهای ضعیف و «فرمانپذیر» بازمیگردد. به همین
اعتبار، آمریکاستیزی برای بسیاری از سیاستمداران قدیمی ازجمله
«سیلاویک»ها(1) (به رهبری پوتین) همانند عشق به سرزمین ذاتی و برای بسیاری
از مردم روسیه عنصری هویتساز فرض میشود. حتی برخی روسها در تصور انتقام
از آمریکا هستند و آرزوی شرایطی را میکنند (ازجمله از طریق تبدیل شدن
روسیه به بزرگترین تأمینکننده انرژی آمریکا) که واشنگتن را بهسبب
«بدیهای» آن در قبال مسکو تنبیه کنند.
با
وجود این و بهرغم قابل توجیه بودن وجود برخی احساسات ضدآمریکایی در روسیه،
باید به کاربستِ تبلیغی این مفهوم ازجمله در مواقع انتخابات نیز توجه و
این احتمال را در نظر داشت که تأکید بر آمریکاستیزی میتواند بازتاب سیاستی
اندیشیدهشده و ناشی از ملاحظات داخلی سیاستمداران کرملین باشد. نینا
خوروشِوا در همین رابطه تأکید دارد که «هرچند در دوره شوروی آمریکاستیزی تا
حدود زیادی ناشی از دیدگاههای ایدئولوژیک، مستعد درگیری و حتی جنگ بود،
اما پوتین از نمایشهای آمریکاستیزانه برای افزایش محبوبیت و کسب حمایت
سیاسی استفاده میکند».(2)
بر همین اساس،
بهرهگیری از جنبه تبلیغی و سیاستبازانه مفهوم آمریکاستیزی، (در کنار سایر
عوامل) میتواند یکی از دلایل چرایی افزایش رفتارهای ضدآمریکایی در مقطع
حاضر یعنی پیش از انتخابات مهم دومای ششم و ریاستجمهوری 2012 روسیه باشد.
در این بین، استمرار سیاست خارجی تهاجمی و هژمونیطلبانه آمریکا که طی
ماههای اخیر در قالب تشدید فعالیتها برای ایجاد سپر دفاع ضدموشکی در
اروپا و عدم توجه به ملاحظات روسیه در تحولات جاری خاورمیانه ازجمله در
لیبی، سوریه و ایران نمود یافته، تأثیر مؤثری در تقویت احساسات ضدآمریکایی
در روسیه و ایجاد بستر مناسب جهت استفاده از این فضا برای مصارف انتخاباتی
داشته است.
از این منظر، رفتارهای
آمریکاستیزانه اخیر مدودیف و پوتین ازجمله راهاندازی مرکز راداری و موشکی
در کالینینگراد در واکنش به سپر دفاع ضدموشکی آمریکا در اروپا، مخالفت با
اعمال فشار به سوریه و اعزام ناوهای جنگی به سواحل این کشور، هشدار پوتین
در مورد دخالت غرب در انتخابات روسیه و نیز مخالفت با افزایش فشارها بر
ایران را میتوان اقداماتی تبلیغی ـ انتخاباتی دانست؛ چراکه خود روسها
بهخوبی میدانند که دورۀ جهانی سیاست خارجی روسیه به پایان رسیده و این
کشور فقط توان اعمال تأثیر محدود در عرصه منطقهای را دارد. از سوی دیگر،
مسکو با اغتنام از تجربیات گذشته بهخوبی واقف است که تقابل با آمریکا
نهتنها مشکلات را مرتفع نکرده، بلکه تحقق اهداف این کشور را با تأخیر و
هزینههای غیرضروری مواجه میکند.
بیتردید
پوتین و مدودیف این را نیز بهخوبی میدانند که صرفنظر از هزینههای
بسیار، هماوردی نظامی با آمریکا و ناتو برای روسیه اساساً قابل توجیه نیست و
منافع مسکو در اروپا و آمریکا نسبت به سوریه و ایران چربش غیرقابل
مقایسهای دارد. به این اعتبار، ادعای وجود ارتباط میان فضای انتخاباتی در
روسیه با همراهیهای اخیر مسکو با تهران ازجمله در انتقاد از گزارش آمانو و
مخالفت با تشدید تحریمها علیه تهران، بیراه بهنظر نمیرسد. به عبارت
دیگر، این نمایشهای حمایتگرایانه را میتوان بخشی از پروژه «انتخاباتی» و
ماهیتاً موقتِ آمریکاستیزی دانست که برای جلب آراء مردم در دستور پوتین و
حزب روسیه متحد قرار گرفته است.
از منظری
دیگر، رفتارهای آمریکاستیزانه اخیر مسکو را میتوان اعلام ورود پوتین به
رأس هرم تصمیمسازی سیاست خارجی روسیه دانست که تردیدی به پیروزی خود در
انتخابات دوما و ریاستجمهوری آتی ندارد. او با طراحی این اقدامات تلاش
دارد تا واشنگتن را به «به بازی گرفتن» بیشتر روسیه در معادلات منطقهای و
بینالمللی متقاعد کرده و تعامل «راهبردی» جدیدی را با واشنگتن آغاز نماید.
پوتین تأکید دارد که این بازی بر مبنایی هوشمندانه، مبتکرانه و فعال و با
تأکید بر شکست سیاست «سازگاری» مدودیف در قبال آمریکا دنبال خواهد شد.
با
این ملاحظه، نباید تردید داشت که در این بازی، ایران، سوریه، لیبی و...
فقط کارتهایی برای «بازی بزرگتر» هستند و فینفسه اهمیتی برای مسکو
ندارند. لذا هرچند برخی در ایران تحولات اخیر در روابط آمریکا و روسیه را
به پایان پروژه «بازشروع» و آغاز دور جدیدی از «جنگ سرد» میان این دو کشور
تفسیر و «همراهیهای» اخیر مسکو با تهران در برابر فشارهای غرب را به
«حمایت» تعبیر میکنند، با التفات به مطالب بازگفته باید توجه داشت که این
«تقابلهای نمایشی» بیش از هر چیز «موج سردی» است که برای مصرف انتخاباتی
در دستور پوتین قرار گرفته و بهزودی برطرف خواهد شد.
تناوب
تعامل و تقابلهای روسیه با غرب ازجمله همآغوشی با قدرتهای غربی در
ابتدای دهه نود از سوی یورآتلانتیستها، برخوردهای احتیاطی در دوره
یورآسیانیستها، رویکرد تقابلی در دوره یوگنی پریماکوف، تعامل نزدیک در
سالهای ابتدایی ریاستجمهوری پوتین، رویکرد احتیاطی میانه این دوره،
رفتارهای تقابلی در دو سال پایانی دوره وی، تقابل سخت در ابتدای
ریاستجمهوری مدودیف به تبع جنگ روسیه با گرجستان، همآغوشی مجدد با غرب
با پاسخ مشتاقانه به دعوت باراک اوباما برای «بازشروع» روابط و موج اخیر
آمریکاستیزی در روسیه نیز نمونههای مشهودی از بازی منفعتطلبانه در سیاست
خارجی روسیه هستند که در آینده نیز به احتمال زیاد تکرار خواهند شد. با این
ملاحظه، فرض پایداری تقابل روسیه و آمریکا از یک سو و خوشاندیشی به بازی
بلندمدت روسیه بهنفع ایران از سوی دیگر، چندان منطقی بهنظر نمیرسد.
پینوشتها 1.
واژه «سیلاویک» برگرفته از عبارت روسی «سیلاویی ستروکتوری» به معنای
«ساختارهای قدرت» (عمدتاً وزارتخانههای کشور و دفاع و ادارات امنیتی) است و
به افراد فعال فعلی و یا قبلی در این نهادها اطلاق میشود. برای اطلاع
بیشتر ر.ک.: نوری، علیرضا (1389). سیاست خارجی روسیه در دوره پوتین؛ اصول و روندها. تهران: انتشارات دانشگاه امام حسین (ع)، ص. 191.