ایران و روسیه با توجه به تغییرات محیط بین المللی، در سوریه وارد فاز بازی های ژئوپلتیک شده اند. روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ تلاش می کند نقش جهانی خود را بازتعریف کند. اقدامات این کشور در اوکراین و اخیرا در سوریه شاهدی بر این ادعا است. این کشور بعد از حدود 40 سال بار دیگر به خاورمیانه آمده است تا ثابت کند که محیط کنونی بین المللی را عرصه حاکمیت چند قطبی می داند. استراتژی ایران در خاورمیانه نیز دقیقا حول محور بازتعریف نقش ژئوپلتیکی خود می چرخد. بازی ایران در سوریه، عراق، لبنان و حتی یمن را نباید صرفا ایدئولوژیک دانست. ایران به دنبال فضای حیاتی است.
هم ایران و هم روسیه در کوتاه مدت به دنبال این هستند که از سقوط بشار اسد جلوگیری کنند، سرزمین های در کنترل دولت سوریه را تثبیت کنند، بخش زیادی از سرزمین هایی که اخیرا از کنترل ارتش خارج شده است را به دولت سوریه برگردانند و در نهایت موضع گروه های مخالف دولت را تا حد امکان برای مذاکرات احتمالی آینده تضعیف سازند. مضاف بر آنکه روسیه به دنبال آزمایش سلاح های جدید و نیروهای هوایی خود در صحنه عملیاتی نیز هست. این اهداف کوتاه مدت، تضمین کننده بقای اتحاد میان دو کشور است.
با این حال این دو کشور در زمینه آینده سوریه اختلافاتی دارند که پرداختن به آنها محل بحث این مقاله نیست. می خواهیم به این بحث بپردازیم که کنشگری روسیه در سوریه چه ابعادی دارد؟
این موضوع را می توان از چند جنبه نگریست:
اول باید گفت که روسیه به دنبال احیای جایگاه بین المللی خود است. این کشور می خواهد کنشگری فعال خود در مسائل بین المللی را به اروپا و آمریکا بقبولاند. روسیه از آمریکا انتظار دارد که به نقش، منافع و جایگاهش احترام بگذارد. این به چالش کشیدن سیاست خاورمیانه ای آمریکا در این راستاست. روسیه خاورمیانه انحصاری آمریکا را قبول ندارد و می خواهد متناسب با ارتقا و احیای جایگاه خود در نظام بین الملل به بازتعریف منافع خود در خاورمیانه بپردازد.
دوم اینکه روسیه متناسب با بازتعریف جایگاه بین المللی خود می خواهد در خاورمیانه نفوذ ژئوپلتیک داشته باشد. در دهه های گذشته این کشور از طریق پایگاه طرطوس توانسته است در شرق مدیترانه نفوذ موثری داشته باشد. این نفوذ هم اکنون به مخاطره افتاده است. روسیه هم می خواهد پایگاه خود را حفظ کند و هم به بسط حضور خود در آینده معادلات منطقه ای می اندیشد. بر این اساس است که حضور نظامی این کشور در سوریه توجیه می شود. تنها مجرای نفوذ ژئوپلتیک روسیه در خارج از مرزهای اتحاد شوروی سابق، شرق مدیترانه است. بدیهی است که روسیه فرصت را مناسب یافته که از این مجرا هم محافظت کند و هم به بسط این حضور نظامی بیاندیشد.
سوم اینکه روسیه تهدید در مرزهای «خارج نزدیک» خود یعنی خاورمیانه را تهدید علیه امنیت ملی خود می داند. به همین دلیل است که نسبت به هر گونه تحرکات نظامی خارجی در این منطقه و با بحران های دخلی کشورها حساسیت به خرج می دهد. چه این تهدید گسترش حوزه حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه باشد و چه تهدید افراط گرایی در مرزهایی که ظرفیت فوق العاده ای برای حرکت به سوی همسایگان روسیه دارند. بر همین اساس است که پوتین تهدیدات و چالش های خاورمیانه را برای روسیه به عنوان تهدید امنیت ملی می داند. به ویژه اینکه روسیه گسترش سپر دفاع ضد موشکی ناتو به شرق را در چند سال اخیر همواره تهدیدی علیه امنیت ملی خود برشمرده است.
با این اوصاف روسیه بازیگری است که بیش از هر چیز دیگری در فضای تغییر ژئوپلتیک جهانی به دنبال بازیگردانی چالش های بین المللی است. این بازیگردانی را هم متناسب با موقعیت و نفوذ خود تعریف می کند و هم اقدامی برای رفع تهدید امنیت ملی از مرزهایش.
از منظر دیگر باید گفت روسیه بهترین زمان را برای دخالت خود در سوریه انتخاب کرد. از طرفی تروریسم افراطی اکنون بیش از هر زمان دیگری به مرزهای خارج نزدیک روسیه و کشورهای مستقل مشترک المنافع نزدیک شده است. نشانه های این موضوع را می توان در تابعیت نیروهای داعش یافت که بسیاری از آنان از چچن و برخی از کشورهای مشترک المنافع به سوریه وارد شدند.
همچنین تقویت حضور داعش در افغانستان و حتی تهدید چین توسط داعش برای عملیات و تحرکات در سین کیانگ نشانه های مهمی محسوب می شوند که روسیه از طرف آنها اعلام خطر می کند. همچنین سقوط سوریه به معنای تهدید روسیه از سوی دریای مدیترانه است. انتقال نیروهای تروریستی از دریای مدیترانه توسط دول عربی و یا سازمان های تروریستی بسیار آسانتر از راه افغانستان است. روسیه می داند که اگر در سوریه با تروریسم نجنگد فاصله دریای مدیترانه تا مسکو برای این کشور ممکن است تبدیل به یک کابوس بزرگ شود.
از منظری دیگر باید گفت پس از حضور ائتلاف غرب و اثبات عدم درگیری موثر این ائتلاف در مساله سوریه که یا به مساله ناکارآمدی باز می گشت و یا ناشی از نگاه نادرست غرب به تحولات سوریه بود، روسیه زمان را برای کنشگری مناسب ارزیابی کرد. این کشور هم با نگاه امنیت محور، حضور نظامی خود در خاورمیانه را تثبیت کرد و هم با نگاه استراتژیک توانست غرب را برای یک بده بستان امتیاز به میدان بیاورد. آمریکا و غرب می دانند که اکنون چاره ای جز تعامل با روسیه در صحنه سوریه ندارند. این تعامل برای آنان بسیار ضروری است چرا که حل بحران سوریه به منافع خاورمیانه ای آمریکا گره خورده است.
از سوی دیگر بحران مهاجرت در اروپا و حملات تروریستی پاریس نشان داد که اروپا باید سخت در پی حل بحران باشد. نشانه این مساله را می توان در مواضع سران اروپا و به ویژه اولاند پیدا کرد. اولاند حل بحران سوریه و نابودی داعش را به عنوان مهم ترین سرفصل دیپلماسی خود قرار داده است و در این راه سخت می کوشد که روسیه را برای همکاری و همیاری ترغیب کند.
در این بازی روسیه قطعا به سادگی ماجرا را نخواهد نگریست. از منظر پوتین سوریه هم برگ برنده ای برای تثبیت موقعیت در خاورمیانه به شمار می رود و هم ابزاری برای چانه زنی در مسائل دیگر خود نظیر بحران گرجستان و مساله تحریم های غرب علیه این کشور. بنابراین روسیه نگاه منفعت محور خود را قطعا محدود به حضور در خاورمیانه و سوریه نمی داند، بلکه یکی از اولویت هایش از همان بدو ورود به بحران سوریه، بده بستان امتیاز با غرب بوده است.
مساله ترکیه و کنشگری این کشور نیز مورد توجه روسیه است. روسیه، ترکیه را به عنوان گروگان غرب نزد خود می نگرد. از نظر کرملین ترکیه به عنوان یکی از مهره های اصلی بازی ناتو و غرب در مرزهای نزدیک روسیه پتانسیل خوبی برای به بازی گرفته شدن دارد. به ویژه اینکه ترکیه قصد داشته و دارد که در سوریه دخالت نظامی را آغاز کند. این دخالت نظامی که با هدف اسقاط نظام سوریه است
برخلاف جهتگیری روسیه می باشد و برای همین هم روسیه بازی تقابلی با ترکیه در پیش گرفته است. از یکسو اعلام کرده است که دفاع از کردهای سوریه و نظام بشار اسد را دنبال می کند و از سوی دیگر مبارزه با داعش و گروه های مسلح تروریستی را در دستور کار دارد. دو هدفی که کاملا بر خلاف کنشگری ترکیه در سوریه است. ترکیه می گوید روسیه مخالفین میانه روی اسد را مورد حمله قرار می دهد و از سوی دیگر وارد بازی های ترکیه و پ.ک.ک شده است. هدف قرار دادن جنگنده روسی و تحرکات اخیر اقتصادی و سیاسی روسیه علیه ترکیه تنها نشانه هایی از این تنش و تقابل روسیه و ترکیه در صحنه سوریه به شمار می رود.
اما کنشگری روسیه تنها متوجه اروپا، آمریکا و ترکیه نیست بلکه ایران هم به عنوان یکی از مهم ترین بازیگران عرصه سوریه نیز از دیدگاه خود به حضور نظامی روسیه می نگرد. ایران نگران این است که دسترنج خود در سوریه را که حاصل چند سال مقاومت در برابر معارضین و داعش بوده است در دستان روسیه ببیند. این موضوع هم نگران کننده است و هم ایران را در خصوص آینده سوریه کمی محتاط می کند.
واضح است که روسیه و غرب دیر یا زود در زمینه انتقال سیاسی در سوریه به توافق می رسند. ایران در این فرایند نگران است که منافع خود را از دست رفته ببیند. ایران البته راه خود را از مدت ها پیش مشخص کرده است و با تشکیل ارتش داوطلب مردمی در سوریه به دنبال بدیلی برای نظام فعلی سوریه بوده است. ولی همچنان این نگرانی وجود دارد که روسیه به بده بستانی با غرب روی آورد که برنامه های بالقوه ایران را نیز حتی تحت الشعاع قرار دهد. البته برای قضاوت در این مورد هنوز زود است و باید تحولات و نشانه های آتی بیشتری دید.
نویسنده: سید صاحب صادقی، مدیر مسئول ماهنامه «دیپلمات» منبع: دیپلماسی ایرانی / 20 آذر 1394