تحولات اوکراین با همان
سرعتی که شکل گرفت و به اعتراضات خشونتبار تبدیل و باعث سرنگونی یانوکوویچ
شد، و در پی آن مداخله روسیه و الحاق شبهجزیره کریمه به این کشور را در
پی داشت، همچنان حالت پیشبینیناپذیری خود را حفظ کرده و پتانسیل حوادث و
تغییرات بیشتر را دارد. این وضعیت ناشی از وجود متغیرهای مختلف داخلی،
منطقهای و بینالمللی به
ویژه تقابل روسیه و غرب با منافع متعارض است که پیشبینی تحولات را مشکل
میکند.
در آخرین مورد
از این تحولات، روستبارها شرق اوکراین با حمایت مستقیم و غیرمستقیم مسکو
با انرژی بیشتری در برابر کییف مقاومت کرده و کنترل بخشهای بیشتری را در
اختیار گرفتهاند. در مقابل، دولت اوکراین که با «تحقیر» بین المللی به
واسطه عدم توان اعمال حاکمیت ملی مواجه شده، در عین اعتراف به ناتوانی،
دستور اقدام نظامی را صادر کرده و منتظر حمایت بیشتر غرب است.
در
این بین، هرچند پوتین با فرصتطلبی راهبردی از شرایط پیشآمده در اوکراین و
الحاق کریمه به خاک روسیه از این شرایط برای تثبیت موقعیت ژئوپولتیکی و
سیاسی این کشور به خوبی بهره برده و تسامحناپذیر بودن ملاحظات امنیتی-
ژئوپولیتیکی مسکو را بار دیگر به غرب گوشزد نموده، اما سیر تحولات در شرق
اوکراین پیچیدگیهایی را برای مسکو ایجاد کرده است. چرا که از یک سو،
اساساً بیثباتی در مرزهای غربی روسیه که به نظر کوتاهمدت نیز نخواهد بود و
پتانسل گسترش به ابعاد و موضوعات مختلف را دارد، چالشی امنیتی محسوب
میشود و از سوی دیگر، حمایت و انضمام کریمه و در مقابل، رویکرد منفعل در
برابر تحولات شرق این کشور برای افکار عمومی روسیه و روستبارهای اوکراین
قابل پذیرش نیست. همین انتظارات فزاینده میتواند هزینهها و تعهدات جدید
غیرلازمی را برای روسیه در پی داشته باشد.
بر
همین اساس، مسکو رویکرد محافظهکارانهتری را نسبت به تحولات شرق اوکراین
در مقایسه با شبهجزیره کریمه در دستور قرار داده و از نگاه به تحولات این
مناطق در چهارچوب مدل کریمه احتراز دارد. چرا که اساساً مداخله نظامی و
الحاق یک شهر، مطالبه و انتظارات را در شهر دیگر بر انگیخته و مجموعهای از
کنش و واکنشهای احتمالاً کنترلناپذیر و به تبع آن بیثباتی بیشتر را در
پی خواهد داشت. لذا، مسکو در مقطع حاضر از طرح فدرالی شدن اوکراین و
خودمختاری بیشتر مناطق شرقی حمایت میکند تا از این طریق، ضمن احتراز از
پیامدهای منفی بیشتر «مسئله اوکراین» بر منافع خود، کارت فشار بر کییف را
محفوظ داشته و انسجام داخلی در این کشور برای تصمیمات ضدروسی و غربگرایانه
را با چالش مواجه کند.
اما،
این رویکرد به نوبه خود این ابهام بزرگ را ایجاد میکند که اگر با فدرالی
شدن مناطق شرقی موضوع قابل حل است، چرا این مدل برای کریمه قابل اجرا نبود،
و اگر قابل حل نیست، چرا مسکو مدل کریمه را در شرق اوکراین دنبال نمیکند.
به هر تقدیر، به نظر میرسد مسکو بر آن است تا ادامه سیاست خود در اوکراین
را حتیالمقدور با اهرمهایی به جز اهرم نظامی به پیش ببرد. همچنان که
آقای پوتین اشاره کرده، تنها در صورت ضرورت (به مخاطره افتادن امنیت
روستبارهای شرق اوکراین به تبع اقدام نظام گسترده ارتش اوکراین) روسیه از
اهرم نظامی استفاده خواهد کرد که البته به تأکید بسیاری از تحلیلگران این
اقدام محدود و موقت خواهد بود و شکل اشغال به خود نخواهد گرفت.
باید
توجه داشت که مسکو در ازاء مزایای حاصل از الحاق کریمه، دشمنی بلندمدت
کییف، به خطر افتادن منافع بسیار ناشی از همکاری با امریکا به ویژه اروپا
در حوزههای مختلف و خدشهدار شدن پرستیژ منطقهای و بینالمللی خود را به
دست آورده است. هرچند ابعاد این خسارات به طور کامل قابل اندازهگیری نیست،
اما نمیتوان خسارت به منافع روسیه را نادیده گرفت. با این وجود، کرملین
نشان داده که حتی به بهاء از دست رفتن برخی منافع و مزایا حاضر به چشمپوشی
از ملاحظات ژئوپولیتیکی خود نیست.
به
باور، فئودور لوکیانوف برای واشنگتن نیز اوکراین به خودی خود اهمیت ندارد،
و مسئله مهم قابل پذیرش نبودن تخطی روسیه از قواعدی است که امریکا پس از
فروپاشی شوروی بر ساختارهای اروپایی مسلط کرده است. اما، امریکا نیز به
واسطه مشکلات خود در سطوح مختلف منطقهای و بینالمللی مایل به درگیری
بیشتر با روسیه نیست؛ به مشکل بودن حل برخی از این مشکلات از جمله در
افغانستان، سوریه، ایران و کره شمالی بدون کمک مسکو وقوف دارد و شکلبندی
جبههای در برابر خود با محوریت روسیه به تبع فشار بیشتر علیه این کشور را
مطلوب نمیداند.
با
این وجود، منافع ژئوپولیتیکی متعارض با روسیه، ممانعت از خدشه به پرستیژ
امریکا به عنوان هژمون نظام بینالملل و فشار و انتقادات جمهوری خواهان،
دولت اوباما را به موضع قاطع در برابر مسکو واداشته است. اما، از آنجا که
واشنگتن نیز به خوبی به عدم امکان ورود به فاز نظامی برای مقابله با روسیه
واقف است، لاجرم رویکرد مقابلهای با مسکو را به تهدیدهای تحریمی و جنگ
لفظی محدود کرده است. این را نیز نباید از نظر دور داشت که در مقطع حاضر،
شاید مطلوب امریکا تشدید تنشها در اوکراین و مجاب کردن مسکو به دخالت
بیشتر در اوکراین باشد. چرا که در شرایط فعلی واشنگتن هزینه زیادی در
اوکراین پرداخت نمیکند و تنها با جنگ رسانهای و لفظی میتواند هزینههای
روسیه را افزایش داده و از این طریق زمینه را در میان و بلندمدت برای تقویت
حضور خود در اوکراین و تحقق اهداف خود فراهم آورد.
در
سوی دیگر، اروپا که سیاست تهاجمی روسیه در اوکراین و الحاق شبهجزیره
کریمه به این کشور را خدشه به ساختار و مفاهیم سیاسی-امنیتی اروپایی تفسیر
کرده، به نظر میرسد صرفهنظر از فضاسازی امریکا، به این باور رسیده که
باید مسئولیت مستقیمتری در مقابل تغییر این ساختارها به عهده گیرند. لذا،
هرچند اروپا بیش از امریکا و سایرین از سیاست تحریم متضرر خواهد شد و
هرچند اختلافات غیرقابل اغماضی در اتحادیه اروپا در مورد نحوه برخورد با
روسیه و تحریم این کشور وجود دارد، اما به نظر میرسد اهمیت حفظ ساختارهای
اروپایی آنها را به واکنش جدیتر در مقابل مسکو متقاعد کرده است.
به
این اعتبار، در این بازی «صفر» همچنانی که غرب و اوکراین میدانند که
عقبنشینی در برابر روسیه میتواند عواقب منفی بیشتری برای آنها در بر
داشته باشد، به همین سان، مسکو نیز تسامح در برابر غرب را مصادف با خسارات
جبرانناپذیر میداند. به ویژه اینکه، برنده این بازی در تعیین ترتیبات آتی
در شرق اروپا موقعیت برتر را خواهد داشت و اعتبار خود در معادلات
بینالمللی را نیز افزایش میدهد. لذا، هیچ کدام مایل نیستند که مستقیم یا
غیرمستقیم بازنده این بازی تلقی شود. به این اعتبار، با عنایت به اهمیت
بیشتر متغیرهای بینالمللی نسبت به متغیرهای منطقهای و داخلی (اوکراین)،
به نظر میرسد سادهسازی حل «مسئله اوکراین» در کوتاهمدت صحیح نباشد و
حداقل تا مشخص شدن دولت آتی کییف و سمتگیری خارجی آن این مشکلات ادامه
خواهد یافت.
در
این میان، دولت مرکزی اوکراین که کریمه را از دست داده و رسماً از کنترل
مناطق شرقی عاجز مانده، به نظر میرسد، نامتمایل نیست که با اقدامی نظامی
همانند آنچه در روزهای اخیر در اسلاویانسک روی داد، روسیه را وادار به
واکنش نظامی کند. چرا که از این طریق میتواند توجه بیشتری از جامعه جهانی و
حمایت بیشتری را از کشورهای غربی دریافت نماید. کییف به خوبی میداند که
در عمل و در حوزه نظامی توان مقابله با روسیه و روستبارهایی مورد حمایت
مسکو در شرق این کشور را ندارد و تنها امید آن برای اعاده داشتههای از
دسترفته، فشار جامعه جهانی و حمایت غرب است.
نویسنده: علیرضا نوری
منبع: سایت موسسه ابرار معاصر تهران / 14 اردیبهشت 1393
پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت 14:04