لایحه
تحریمی علیه ایران، روسیه و کرهشمالی زیر عنوان «مقابله با سیاست تهاجمی»
این سه کشور در حالی با اکثریت قریببهاتفاق آراء در مجلسین امریکا به
تصویب رسیده و به امضاء ترامپ هم خواهد رسید، که این سه کشور به لحاظ
ماهیت، رفتار و نوع روابط با واشنگتن سنخیت زیادی به هم ندارند.
آنها
از قرار گرفتن نام خود در کنار دیگری نیز چندان راضی نیستند. ایران خود را
متفاوت از کرهشمالی میداند و روسیه نیز از قرار گرفتن نام خود در ردیف
کشورهای به تعبیرِ امریکا «یاغی» خرسند نیست. اما آنچه به این سه کشور
«مشابهت» میدهد، نقش و کارکردی «مشابهی» است که واشنگتن مایل است از آنها
بگیرد یا به آنها تحمیل نماید.
«دشمن مفید»، این نقش و تولید
«تهدیدِ کنترلشده» کارکرد آن است. این سه کشور برای عملیاتی شدن
استثناءگرایی و گفتمان امنیت ملی که دو اصل مهم در سیاست خارجی امریکا
هستند، خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته باید در این قالب قرار
بگیرند. زنجیره «اعمال فشار محاسبه شده»، «ساخت دشمن مفید»، «بزرگنمایی
تهدید»، «گفتمان امنیت ملی»، «استثناءگرایی» و «کسب منفعت» بدون کشوری که
این نقش را بپذیرد یا بر او تحمیل شود، کامل نیست.
طی این زنجیره،
امریکا همواره نیاز به «دشمنان مفیدی» دارد تا با بزرگنمایی «تهدید» آنها
در چهارچوب گفتمان امنیت ملی، خود را قدرت «برتر و استثنائی» تعریف نماید
که در برابر «سیاست تهاجمی» این کشورها وظیفه حفظ صلح و امنیت بینالملل را
به عهده دارد.
البته که نمایش این روحیه خیرخواهانه برای صلح
بینالملل بیطمع نیست. امریکا با نشان دادن توان خود به مهار این قدرتهای
بهزغم آن «مهاجم» از یک سو «بزرگی» خود را به اثبات میرساند و از سوی
دیگر، بر ساختهای مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی و حتی اجتماعیِ جغرافیاهای
مختلف اعمال تأثیر کرده و آنها را به راستای منافع خود هدایت میکند.
ایران در خاورمیانه، کرهشمالی در شبهجزیره کره و روسیه در شرق اروپا هر
یک به ساختهای مهم منطقهای و بینالمللی پیرامون خود متصل بوده و کنش
آنها به میزانهای متفاوت بر این ساختها تأثیرگذار است.
ایفای نقش
مثبت از سوی این سه کشور در این سه حوزه حساس نه تنها منفعت خاصی نصیب
واشنگتن نمیکند، بلکه بازی مستقلِ آنها بهویژه تهران و مسکو میتواند
معادلات را از راستای منافع امریکا دور نماید. در مقابل، با احاله نقشِ
«دشمن» به این کشورها، امریکا بهانه لازم برای تحکیم حضور نظامی در این
جغرافیاها، ائتلافسازی و تحکیم ائتلافها، وابستهتر کردن متحدین، تقویت
تأثیر بر معادلات سیاسی و امنیتی و برداشت منافع اقتصادی از جمله از ناحیه
فروش تسلیحات را به دست میآورد. لذا، «دشمنان مفید» بخشی از پازل کسب
منفعت هستند.
وجود تهدید ایرانی لازمهای برای «دوشیدن خاورمیانه»
است. چه اینکه اگر تهدید ایرانی نبود، قراردادهای چند صد میلیارد دلاری
تسلیحاتی با کشورهای عرب خلیج فارس هم نبودند و اگر تهدید روسی نبود،
اروپای «جدید» تا این حد به امریکا وابسته نبود و واشنگتن تا این حد مجال
توسعه نظامی در شرق اروپا را نمییافت. هم از این رو است که تحریک «دشمنان
مفید» به اقدامات رادیکال برای قبول این نقش از سوی آنها یا قبولاندن این
نقش به آنها جزئی از سیاست واشنگتن است.
در این بین، هرچند واکنش
این کشورها برای مقابله با تحریکات امریکا در داخل اقدامی برای امنیتزایی و
امنیتافزایی قلمداد میشود، اما امریکا با توانمندیهای اقناعی و
شبکههای تبلیغی خود این واکنشها را به امنیتزدایی و تهدیدزایی ترجمه و
همان کارکرد مطلوب خود یعنی تهدید را از آنها وانمود میکند. از این منظر،
شاید بتوان واکنش همزمان موشکی ایران و کرهشمالی به تحریمهای اخیر را
همان بازی دلخواه واشنگتن دانست.
اما در سوی دیگر، در فرمولبندی
امریکا، تهدیدِ «دشمنان مفید» باید قابل کنترل باشد و از جمله تحریک آنها
در حوزه نظامی نباید منجر به نتایج معکوس از جمله تقویت قدرت آنها برای
تأثیرگذاری بر معادلات شود. «دشمنان مفید» باید در محدودهای محدود باشند،
یعنی از یک سو نباید از نقش خود به عنوان دشمن و تهدید خارج شوند و از سوی
دیگر، تلاش برای بازی گرفتن از آنها نباید به روندی غیرقابل مهار به شکل
تشدید اوضاع یا تقویت آنها منجر شود.
احتیاط و التفات به بند دوم
این معادله در رفتار امریکا در قبال ایران و روسیه بیش از گذشته به چشم
میخورد. دلیل این امر از یک سو، ناشی از روند روبهزوال توان بینالمللی
واشنگتن از جمله در ائتلافسازی و اجماعسازی علیه تهران و مسکو و از سوی
دیگر، ناشی از قدرت تقویتشده این دو و توان آنها به تأثیرگذاری بر روند
بازی و تغییر معادلات است. از این منظر، نمیتوان احتمال معکوس شدن بازی را
از نظر دور داشت، به این معنا که پروژه «دشمنسازی» نه تنها به نتایج
مطلوب نرسد، بلکه ناکارآمدی آن موجب آشکار شدن هرچه بیشتر ضعفهای امریکا و
تقویت «دشمن مفید» شود.
اختلافات داخلی در امریکا، ضعف منابع قدرت
این کشور و شکاف در بلوک غرب از جمله میان واشنگتن و بروکسل از جمله عواملی
هستند که می توانند سبب ناکامی این پروژه شوند. البته مهارت «دشمنان مفید»
به تغییر بازی و بازی نکردن در قالب مطلوب امریکا نیز در تغییر نتیجه
بسیار مهم است. با این ملاحظه، تکرار کلمه «امریکا» در سطور بالا و اشاره
به تلاش آن برای «دشمنسازی» و گرفتن نقش «تهدید» از «دشمن مفید»، از یک سو
به معنای فرض قدرت مطلق واشنگتن و از سوی دیگر، به معنی نتیجهبخش بودن
حتمی این پروژه نیست.
این سطور تنها اشاره به تاکتیک-راهبردی
نتیجهبخش در سیاست خارجی امریکا دارند که با کاربست ماهرانه آن سالها
توانسته «از گاو خاورمیانه شیر زیادی بدوشد» و بر معادلات ثروت و قدرت در
اروپا و شرق آسیا نیز اعمال تأثیر نماید. در عین حال، باید پذیرفت که
واشنگتن تا آینده قابل پیشبینی سطحی از قدرتِ ایجابی، سلبی و ایزایی برای
اثرگذاری بر ساختهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی، ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی
در مناطق مختلف دنیا از جمله خلیج فارس، شرق اروپا و شبهجزیره کره را حفظ
خواهد کرد.
به نظر میرسد، طرح تحریمهای جدید علیه مسکو و تهران
که حتی اتحادیه اروپا نیز دلایل قابلقبولی برای اعمال آنها نمیبیند، با
فرض استمرار کارآمدی پروژه «دشمن مفید سازی» در دستور واشنگتن قرار گرفته
است. نباید فراموش کرد که این تحریمها با اجماع کمسابقه هر دو حزب تصویب
شده و یک پروژه جناحی نیست. با این ملاحظه، مهمتر از نوع و ترکیب
تحریمها، چهارچوب کلانتری است که گفتمان فشار در آن جاری است. واشنگتن
امیدوار است روسیه (، ایران و کرهشمالی) واکنش مطلوب آن را انجام دهد، از
جمله وارد فضای امنیتی و نظامی شود تا امریکا بتواند این واکنش را به
«تهدید» ترجمه کرده و از فضای آلوده به تهدید (فرضی یا عینی) کسب منفعت
نماید.
البته اشاره شد که طراحی این بازی ضرورتاً به معنی محقق
شدن آن یا توان واشنگتن به محقق کردن آن نیست. احتیاط روسیه در واکنش به
امریکا نشان از آگاهی آن از چهارچوب کلانتر دارد. در این بین، هرچند مسکو
فاقد قدرت شبکهای و فاقد روابط گسترده اقتصادی با امریکا (مانند چین) برای
اعمال فشار مستقیم به آن است، اما با محدود کردن همکاری خود با واشنگتن در
موضوعاتی نظیر عدم اشاعه هستهای، پیمانهای امنیتی و تسلیحاتی، مبارزه با
تروریسم، مدیریت بحرانهای منطقهای از جمله در سوریه و خاورمیانه، امنیت
سایبری، همکاری فضایی و .... میتواند هزینههای واشنگتن را بالا ببرد.
تمرکز
مسکو به این موضوعات که دغدغه شمار بسیاری از کشورها از جمله در اروپا
است، راهکار مناسبی برای احتزار از درافتادن به قالب بازی امریکایی است و
به آن امکان بیشتری برای تغییر بازی به نفع خود و به ضرر واشنگتن میدهد.
در همین راستا، تحلیلگران روس تأکید میکنند که قرار دادن نام روسیه در
کنار ایران و کرهشمالی، میتواند همکاری مسکو با واشنگتن برای حل مسائل
این کشورها از جمله موضوع حساس عدم اشاعه را با چالش جدی مواجه کند.[1]
اقدام ضدروسی واشنگتن همچنین میتواند شکاف ایجاد شده میان امریکا و
اتحادیه اروپا را بیشتر کرده و برخی اعضاء این اتحادیه را به مسکو سوق دهد.
تحقق این امر در کنار احتمال زیاد نزدیکتر شدن روابط مسکو با چین[2]
مشکلاتی برای امریکا ایجاد خواهد کرد.
نکته آخر اینکه، هرچند با
انتخاب ترامپ امیدهایی در روسیه برای بهبود و یا حداقل توقف روند
روبهوخامت روابط با امریکا ایجاد شد، اما تصویب تحریمهای جدید نشانه
مشهودتری از استمرار مسیر رقابت/تقابل اصلی و مویدی دیگر بر این فرض است که
تأثیر پایدار نهادهای جاری در این روابط از جمله رقابت قدرت، ژئوپولتیک و
مفهوم قدرت بزرگ حتی با وجودِ نخبگان ضدنهادی چون ترامپ نیز به راحتی قابل
نادیده گرفتن نیستند و نهادها بیش از نخبگان بر روابط تأثیر میگذارند.[3]
منابع [1].
Сушенцов, Андрей (26 Июля, 2017) "Стратегические последствия
антироссийских санкций США". Международного дискуссионного клуба
«Валдай». HTML:
http://ru.valdaiclub.com/a/highlights/strategicheskie-posledstviya-sanktsii/?sphrase_id=16738
(آندره سوشنتسوف، پیامدهای راهبردی تحریم های ضدروسی امریکا) [2].
Тимофеев, Иван (25 Июля, 2017) "Невозможный компромисс: что означает
законопроект о санкциях в отношении России?". Международного
дискуссионного клуба «Валдай». HTML:
http://ru.valdaiclub.com/a/highlights/nevozmozhnyy-kompromiss/?sphrase_id=16738
(ایوان تیمافییف، مصالحه غیرممکن است؛ معنای لایحه تحریمی علیه روسیه
چیست؟) [3]. برای اطلاع بیشتر ر ک به؛ نوری، علیرضا (بهمن 1395) " ترامپ، روسیه و ایران؛ دامنه تغییرات و پیامدها". دیپلماتیک همشهری. 96.