درحالیکه ترکیه، عربستان، قطر و امارات متحده همچنان به حمایت مالی بیحاصل خود از گروههای مخالف بشار اسد ادامه میدهند و این موضوع موجب تداوم نبردهای نظامی شده ؛ فرآیند دیپلماتیک در سوریه رسما به ایران و روسیه واگذار شده است. در شرایط کنونی اسرائیل میان توافق محکم و باثبات آتشبس سوریه که میان ترامپ و پوتین به دست آمد، گرفتار شده است. این آتشبس ممکن است اسرائیل را وادار کند حضور روسیه را در مرزهای خود بپذیرد.
البته نمیتوان آمریکا را در این مورد نکوهش کرد. زیرا دونالد ترامپ دستکم در مورد سوریه، از پیش اعلام کرده بود که واشنگتن باید تلاش برای سرنگونی دولتها را متوقف کند. منظور ترامپ از این صحیت، حفظ «بشار اسد» در راس قدرت بود؛ در حالیکه برکناری بشار اسد از قدرت سنگ بنای سیاست خارجی «باراک اوباما»، رئیس جمهور پیشین آمریکا، در قبال سوریه محسوب میشد.
ترامپ ماه گذشته نیز یکی از مهمترین تصمیمات سیاست خارجی خود را اتخاذ و فرمان قطع کمکهای مالی و تسلیحاتی سیا به گروههای معارض سوری را صادر کرد. واشنگتنپست اعلام کرد تصمیم ترامپ برای قطع کمک مالی و لجستیک به گروههای مخالف بشار اسد، این تاییدیه را به دست روسها داد تا مطمئن شوند سوریه به آنها تعلق دارد. این موضوع نه فقط درباره روسیه صدق میکند؛ بلکه ایران نیز از تصمیم اخیر ترامپ بسیار خوشحال شده است.
هاآرتص در ادامه نوشت: معارضان سوری نیز متوجه شدهاند که واشنگتن دیگر برای تقویت آنها ارزشی قائل نیستند، به ویژه آنکه سال گذشته پایگاه خود را در حلب از دست داده و نیروهای ارتش سوریه موفق شدند کنترل شهر را در دست بگیرند. این تغییر رویکرد، به طور چشمگیری نقطه عطفی برای تغییر استراتژی در میدان نبرد و عرصه دیپلماسی برای پایان دادن به جنگ در سوریه بوجود آورد. بسیاری از گروههای معارض سوری که در بخشهای مختلف سوریه در حال انجام اقدامات نظامی علیه دولت مرکزی بودند با قطع حمایت و حتی آموزشهای نظامی مواجه شدهاند.
به عنوان مثال گروههای معارضی که در جنوب سوریه و نزدیک به مرز اسرائیل حضور دارند در پایگاه نظامی اردن آموزش میدیدند؛ اما حالا با قطع کمکهای مالی و برنامههای آموزش نظامی از جانب اردن مواجه شدهاند. البته گروهی از این معارضان حاضر به تبعیت از حمایتکنندگان خارجی خود نبوده و بدون تایید این حمایتکنندگان همچنان مشغول عملیات نظامی هستند.
واشنگتن دیگر نمیخواهد و یا نمیتواند از این گروههای معارض حمایت کند. یک دلیل آشکار آن وجود ارتباط میان القاعده و جبهه فتح الشام است. گروه بزرگ دیگری از معارضان که پیش از این کمکهای مالی فراوانی از سوی غرب دریافت میکرد، جبهه احرار الشام است که این روزها بیشتر به جنگ و نزاع میان خود مشغول هستند و آمریکا دیگر از آن حمایت نمیکند.
حمایتها از گروههای نظامی مخالف بشار اسد نتوانسته است موفقیت چشمگیری در جبهه زمینی داشته باشد و به همین دلیل «باراک اوباما»، رئیس جمهور پیشین آمریکا، نیز متقاعد شد کمکهای مالی و نظامی را به معارضان محدود و تحت هیچ شرایطی با اعزام نیروهای آمریکایی به سوریه موافقت نکند.
زمانیکه ترامپ دستور شلیک 60 موشک به سمت یک پایگاه نظامی در سوریه را صادر کرد، به وعده خود درباره اجتناب از دخالت نظامی مستقیم آمریکا در جنگ سوریه، پشت کرد. با این حال، وقتی آمریکا تصمیم گرفت همراه با روسیه یک منطقه امن در جنوب سوریه ایجاد کنند، درحقیقت میدان را برای فعالیتهای روسیه و ایران باز گذاشت و سوریه را دو دستی تقدیم این دو کشور کرد.
تصمیم اخیر ترامپ موجب شد حتی اندک بهرهای که معارضان سوری از حمایت دوستان غربی خود به دست آورده بودند (هرچند ارزش عملی کمی داشتند) نیز نابود شود. معارضان خواستار ممانعت از حضور روسیه و ایران در سوریه بودند؛ اما شرایط به نحوی تغییر کرد که معارضان از این هدف خود کاملا دور شدند. ترکیه به عنوان یک رقیب منطقهای دیرینه با سوریه، ماه گذشته اعلام کرد مخالف ادامه فعالیت بشار اسد به عنوان رئیس جمهور سوریه تا زمان انتقال قانونی قدرت نیست.
«امانوئل مکرون»، رئیس جمهور فرانسه، نیز هفته گذشته اعلام کرد برکناری بشار اسد از قدرت، پیششرط پاریس برای حل بحران سوریه به حساب نمیآید.
در کنار عربستان که همچنان به حمایت مالی معارضان سوری ادامه میدهد، تقریبا هیچ کشور قدرتمند دیگری نیست که از سرنگونی دولت بشار اسد حمایت کند. عربستان، ترکیه، قطر و امارات متحده هریک از گروه معارض مورد نظر خود حمایت میکنند. آنها بدون شک دربرابر تصمیم آمریکا واکنش نشان خواهند داد. درست است که حمایتهای مالی این کشورها از معارضان سوری به تغییر حکومت منتهی نشد؛ اما میتواند اهداف اصلی این کشورها را تامین کند.
حمایت ایران و روسیه از نیروهای کُرد میتواند به اختصاص دادن یک صندلی برای نماینده نیروهای کُرد در مذاکرات صلح سوریه منتهی شود. علاوه بر آن، ترامپ نیروهای شیعه که تحت حمایت ایران هستند را به حال خود رها کرده است. «جرج دابلیو بوش»، رئیس جمهور پیشین آمریکا، از قدرت گرفتن نیروهای شیعه در عراق وحشت داشت زیرا به خوبی میدانست این موضوع به قدرت گرفتن هرچه بیشتر ایران منتهی میشود. اگر ایران بواسطه قدرت گرفتن نیروهای شیعه، در عراق حضوری دائمی داشته باشد، آخرین موانع برای نفوذ این کشور در سوریه نیز برداشته خواهد شد.
نگرانی از این موضوع بود که کشورهای عربی را وادار کرد به بشار اسد پیشنهاد بازسازی سوریه در ازای تقسیم قدرت با رقبای سیاسیاش را بدهند. هماکنون تمام چشمها به روسیه و ایران در سوریه دوخته شده است. نظامیان روس هفته گذشته به شهر درعا وارد شدند و نیروهای حزبالله نیز که از سوی ایران حمایت میشوند، حضوری پررنگ در جبهههای زمینی سوریه دارند. گام بعدی، تثبیت آتشبس در جنوب سوریه است که نبردهای نظامی را از مرزهای اردن و اسرائیل دور نگه میدارد. ترکیه، روسیه و ایران نیز در حال مذاکره برای برقراری آتش بس در ادلب هستند.
این موضوع یک آزمون بزرگ برای روسیه به حساب میآید تا مشخص شود تا چه اندازه توان مدیریتی در سوریه را دارد. آمریکا عرصه تصمیمات دیپلماتیک را در سوریه رها کرده و فقط در عملیات مبارزه با داعش حضور دارد. ایران و ترکیه نیز از متحدان دیرینه در منطقه به حساب میآیند و هر یک منافع خود را در این جریان دنبال میکنند. در این شرایط اسرائیل نیاز دارد با توجه به نزدیکی و روابط فشرده ایران و روسیه، روابط خود را با ترکیه مستحکم کرده تا از آن به سود منافع خود بهره ببرد.
نکته مهم این است که اسرائیل هماکنون خود را با شرایطی تطبیق دهد که در آن روسیه به بازیگر اصلی تحولات در سوریه، و به طور کلی خاورمیانه، تبدیل شده و آمریکا در پشت اقیانوسها باقی مانده و میدان را برای عرض اندام روسیه و ایران خالی گذاشته است.
نویسنده: زوی بارل منبع: «فردا نیوز» به نقل از «هاآرتز» / 23 ژوئیه 2017