گردش
نخبگان سیاسی بهویژه در مقاطع انتخابات یکی از متغیرهای مهم در تغییر فضا
و روندهای سیاسی کشورها است. انتخاب ترامپ در امریکا و گفتمان متفاوت او
از اوباما نمودی از این تغییر است. دامنه چنین تغییراتی نسبت به نهادینگی
روندها در کشورهای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، محدودیتهای نهادی در
امریکا به ترامپ اجازه اجرایی کردن تمام وعدهها و اهداف وی را نمیدهد.
اما در کشورهایِ کمترنهادینه چون ایران و روسیه گردش نخبگان از جمله
رییسجمهور میتواند تأثیرات بیشتری در تغییر فضای داخلی و خارجی داشته
باشد. این تغییرات از خاتمی تا احمدینژاد و از احمدینژاد تا روحانی محسوس
هستند.
از
این رو و به تبع توان نخبگان جدید برای تغییر روندها، انتخابات هم در داخل
کشورها و هم از سوی کشورهای دوست/رقیب/دشمن با حساسیت دنبال میشود. نتیجه
انتخابات امریکا برای بسیاری از جمله ایران و روسیه مهم بود، نتیجه
انتخابات فرانسه برای اتحادیه اروپا، روسیه و امریکا مهم است، نتیجه
انتخابات ریاستجمهوری ایران برای کشورها منطقه و فرامنطقهای از جمله
امریکا و روسیه خالی از اهمیت نیست و نتیجه انتخابات ریاستجمهوری 2018
روسیه برای همه این کشورها حائز اهمیت است.
طبیعتاً برای حصول
نتیجه مثبت در انتخابات و ممانعت از تبعات منفی روی کارآمدن گزینه
رقیب/نامطلوب، علاوه بر تلاشهای جاری در عرصه داخل برای پیروزی، ذینفعان
خارجی نیز برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات تلاش میکنند. دخالت خارجی چه
به صورت موضعگیریها و حمایتهای رسمی له یا علیه یک نامزد یا به صورت
غیررسمی و پنهان با تاکتیکهای مختلفی از راهاندازی تحولات رنگی تا جنگ
رسانهای، کمکهای مالی پنهان و مورد اخیرِ حملات سایبری برای افشاگری علیه
یک کاندیدا به نفع دیگری صورت میگیرد.
حمایت رسمی برخی رهبران
اروپایی از هیلاری کلینتون علیه ترامپ، جنگهای رسانهای و پروژههای رنگی
در کشورهایی چون گرجستان و اوکراین و اتهامات علیه روسیه در مورد دخالت در
انتخاباتهای امریکا و اروپا با حملات سایبری به ستاد نامزد خاص از این
جمله است.[1] هدف این اقدامات رسیدن به گزینه مطلوب است. در مورد گزینه
مطلوب، از میان بد و بدتر، گزینه «بدِ» روسیه در انتخابات امریکا ترامپ بود
و در فرانسه هم مارین لوپن را به دلایل مختلف از جمله ایجاد شکاف بیشتر در
اتحادیه اروپا ترجیح میداد.
در مقابل، گزینه مطلوب امریکا و اروپا
در انتخابات ریاستجمهوری 2018 روسیه فردی نفوذپذیر و متمایلتر به غرب
شبیه مدویدیف است. بهعکس، گزینه بهتر برای تهران در این انتخابات ادامه
دوره پوتین است. ایران، روسیه را وزنه تعادل مهمی در مقابل غرب میداند و
در وضعیت پرتغییر خاورمیانه مواضع ضدغربی پوتین را بیش از هر گزینه دیگری
تأمینکننده منافع خود ارزیابی میکند.
در سوی دیگر، در انتخابات
ریاستجمهوری ایران قدرتهای غربی گزینهای را ترجیح میدهند که در
خاورمیانه جدید کمترین چالش را برای منافع آنها داشته باشد و روسیه
گزینهای را مطلوب میداند که تأمینکننده منافع ژئوپولیتیکی و امنیتی آن
باشد. تأکید بر ژئوپولتیک و امنیت از این باب است که روسیه در مقطع حاضر
منافع عمدهای به جز این دو مقوله در خاورمیانه ندارد. سایر منافع از جمله
منافع اقتصادی آن در بردارهای غربی و شرقی تأمین میشوند و در بردار جنوبی
(خاورمیانه) بیش از هر چیز تهدیدات امنیتی از ناحیه افراطگرایی و تروریسم و
معادلات ژئوپولیتیکی حائز اهمیت هستند.
نظر به این اهمیت و با توجه
به همراستایی بیشتر اندیشه و عملِ ژئوپولتیکمحور و غربستیزانه طیف
محافظهکار در ایران، در برداشت اولیه، این طیف به منافع امنیتی و
ژئوپولیتیکی روسیه نزدیکتر است. هرچند این برداشت در حالت کلی درست است،
اما این فرض که روسیه در مقطع حاضر و در انتخابات ریاستجمهوری پیشرو در
ایران گزینهای از طیف محافطهکار را به روحانی ترجیح میدهد، محل تردید
است.
به لحاظ نظری، فرض انطباق تام دیدگاهها از جمله غربستیزی
روسیه و طیف محافظهکار ایرانی صحیح نیست. هرچند امریکاستیزی مولفهای
پایدار در فرهنگ سیاسی و گفتمان سیاست خارجی روسیه است، اما مسکو در کنار
رقابت/تقابل با غرب، تعامل با آن را نیز همواره در دستور داشته است. در
اسناد بالادستی این کشور نیز در کنار انتقاد از غرب مکرراً بر تعامل با آن
تأکید شده است. روسیه در موضوعات حساس از جمله ناتو و سپر ضدموشکی نیز
بارها آمادگی خود را برای مذاکره و تعامل اعلام کرده و در سوریه نیز باب
مصالحه را همواره باز نگه داشته است.
با این ملاحظه، هرچند مسکو
خود را در «رقابت دائم قدرت» با غرب میبیند، اما قائل به «تنش دائم» با
غرب نیست. برخلاف طیف محافظهکار ایرانی که ماهیت نظام جمهوری اسلامی را با
ماهیت «استکباری» قدرتهای غربی در تضاد بنیادی میداند، روسیه نشان داده
که حتی بر سر موضوعات امنیتی و ژئوپولیتیکی هم حاضر به مصالحه (برابر) است.
برخلاف تهران که غرب و متحدان آن را «بخشی از مشکل» خاورمیانه میداند،
مسکو عملاً نشان داده که آنها از جمله اسرائیل میتوانند «بخشی از راه حل»
نیز باشند.
بر این اساس، روسیه قائل و مایل به ورود به هر تنشی به
هر مدتی و با هر وسعتی با غرب بهویژه در خاورمیانه که اولویت آن نیست،
نیست. خصوصاً در شرایط فعلی که با هزینه زیاد بستر میدانی و سیاسی مصالحه
در سوریه را فراهم کرده، ماندگاری بیشتر در عرصه عملیاتی را پرهزینه
میداند و مایل به تشدید اوضاع نیست.[2]
کرملین به خوبی معنای
تحرکات نظامی اخیر ترامپ در سوریه، عراق، افغانستان و کرهشمالی که نشانگر
بازگشت گفتمان نومحافظهکاران به سیاست خارجی امریکا است را میداند. مسکو
میداند که پشت این گفتمانِ توسعهطلبِ زورمدار کورپوکراتهایی هستند جنگ
را محرکه اصلی چرخ صنایع نظامی امریکا میدانند و به همین دلیل از تنش و
جنگ استقبال میکنند. خاورمیانه ریل مناسبی برای چرخیدن این چرخ است و
روسیه میداند که دولت ترامپ مترصد بهانهای برای تحقق این منظور است. در
این شرایط، اتخاذ سیاست «سختتر» از سوی ایران در منطقه که ممکن است با
تغییر نخبگان در انتخابات 2017 صورت گیرد، میتواند فراهمکننده این زمینه
باشد (هرچند ضرورتاً این گونه نیست).
واشنگتن با فضاسازی اخیر در
شبهجزیره کره ضمن قدرتنمایی نظامی و تأکید بر استثناءگرایی خود به عنوان
ضامن ثبات راهبردی، به سواحل و بنادر روسیه در دریای ژاپن نزدیک شده و به
بهانه تحریم کرهشمالی درصدد کنترل رفت و آمدها در این حوزه است که با
منافع روسیه تزاحم دارد. هرچند ایران با کرهشمالی و خلیج فارس با دریای
ژاپن متفاوت است، اما روسیه به مهارت امریکا برای فضاسازی مشابه در
خاورمیانه علیه ایران آشناست و میداند که واشنگتن توان تکرار سناریوی
مشابه در خاورمیانه را دارد.
هرچند تمرکز غرب بر خاورمیانه و ایران
منافعی برای مسکو در پی خواهد داشت و از جمله از تمرکز آن بر روسیه و
«سیآیاس» کاسته شده و نیاز واشنگتن به مسکو برای اعمال موثرتر فشار بر
تهران افزایش مییابد، اما پیامدهای منفی چنین تمرکزی در شرایط فعلی و
پرآشوب خاورمیانه برای روسیه قابل اغماض نیست. در شرایط پویایی فعلی امنیت،
ثبات و ژئوپولتیکِ پایدار و قابلکنترل در خاورمیانه به معنی تکرار این
وضعیت در «سیآیاس» و مرزهای روسیه است. ناپایداری آنها در خاورمیانه نیز
برای روسیه و «سیآیاس» چالشهایی ایجاد خواهد کرد.
لذا، مسکو در
شرایط فعلی مخالف تشدید تنش در خاورمیانه است. چنین تحولی که با تقویت
نظامی بیشتر امریکا در منطقه و قدرتیابی متحدان آن از جمله عربستان همراه
خواهد بود، داشتهها و کاشتههای روسیه در سوریه را با خطر مواجه خواهد
کرد. ترکیه از سهگانه ایران-روسیه-ترکیه دورتر شده، عربستان جرأت بیشتری
برای مداخله پیدا میکند و معارضین به دریافت کمک امیدوارتر شده و به
توافقاتی که زیر فشار به آنها تن دادهاند، متعهد نخواهند بود.
معنای
اولین سفر خارجی ترامپ به عربستان، خرید تسلیحاتی جدید چند ده میلیارد
دلاری ریاض از واشنگتن، توافق آنها برای حضور نظامی بیشتر امریکا در منطقه و
در مقابل، طرح مکرر اتهامات علیه تهران در مورد حمایت از تروریسم و مداخله
در منطقه بر مسکو پوشیده نیست. فشار بر تهران به معنی فشار بر سیاست
خاورمیانه مسکو نیز خواهد بود، چرا که هماکنون ایران مهمترین شریک میدانی
روسیه در منطقه و سوریه است. از این رو، برخی تحلیلگران روس هدف اصلی
فشار بر تهران را تضعیف روسیه در منطقه میدانند. چرا که فشار بر ایران و
به تبع آن اخلال در روابط تهران و مسکو تنها راه براندازی بشار اسد و به
تبع آن تضعیف سیاست خاورمیانهای روسیه است.[3]
در این بین، هرچند
به قدرت رسیدن یک گزینه محافظهکار در انتخابات ایران ضرورتاً به معنی
«سختتر» شدن سیاست خارجی و خاورمیانهای تهران نیست، اما روسیه میداند که
در رویکرد «سخت» این طیف نسبت به امریکا و اسرائیل روزنههای بیشتر برای
بهانهگیری، تحریک منطقه و سناریوسازی جهت ایجاد تنش و بهرهبردای وجود
دارد.
احتراز روسیه از تنش بیشتر در خاورمیانه در مورد توافق
هستهای ایران نیز صادق است. برای روسیه مطلوبترین سناریو در این موضوع
اجرای توافق موجود است.[4] کرملین میداند که پرونده هستهای ایران کشش
مذاکره بیشتر را ندارد و هرگونه اخلال در توافق موجود به «تنشی» منتهی
خواهد شد که منطقه را نیز زیر تأثیر قرار میدهد. مسکو میداند که ترامپ
مترصد اشتباهی از سوی ایران برای برهم زدن توافق است و در عین حال، میداند
که طیف محافظهکار در ایران و نامزدهای این طیف در رقابتهای انتخاباتی
منتقد توافق هستهای هستند.
بر این اساس، کرملین با توجه به تجربه
تعامل با دولت روحانی استمرار دولت وی را چه در موضوع سوریه، چه ثبات کلان
در خاورمیانه، چه موضوع هستهای و چه در روابط دوجانبه به صلاحتر
میداند. برخلاف فرض برخی سیاسیون روس در مورد تمایلات غربگرایانه دولت
روحانی، تجربه تعاملات چند ساله اخیر به مسکو اثبات کرده که دولت ایشان با
مفهوم رایج غربگرایی فاصله دارد و بردار غربی یکی از بردارهای سیاست خارجی
چندبرداری وی است. همچنانکه توسعه روابط دوجانبه سالهای اخیر نیز نشان
میدهد بردای شرقی و اوراسیایی که روسیه در آن حضور دارد برای دولت روحانی
پراهمیت بوده است. برخی تحلیلگران روس با این فرض موافقند که با استمرار
حضور روحانی روابط مسکو-تهران با اطمینان بیشتری میتواند با ضرب آهنگ فعلی
به توسعه خود ادامه دهد.[5]
پینوشتها و منابع
[1].
هرچند نوشتار حاضر مایل به ورود به بحث دخالت روسیه در انتخابات ایران
نیست و پرداختن به این موضوع را به دلیل عدم وجاهت آن صحیح نمیداند، اما
برای روشن شدن مسئله نکاتی را قابل تأمل میداند؛ اول
اینکه، اتهامات وارده به مسکو در مورد دخالت در انتخاباتهای امریکا و
اروپا اثبات نشده و حجم محدود ارتباطات برخی مقامات کرملین با ستاد
انتخاباتی ترامپ و مارین لوپن با حجم اتهامات اعلام شده تناسبی ندارد. اهم
اتهامپراکنیها نیز بیشتر جنگی بین رقبای انتخاباتی بوده است. دوم
اینکه، تأثیرگذاری عملی چنین اقدامی علاوه بر مهارتهای روسیه برای دخالت و
نقطه ضعفهای گزینه هدف، به صحنه پذیرنده داخلی کشور هدف نیز بستگی دارد.
چنین صحنهای در امریکا و اروپا وجود ندارد، بلکه بهعکس حتی فضای منفی
ناشی از طرح اتهامات اثبات نشده علیه روسیه نیز منافع این کشور را بیشتر به
چالش کشیده است. همین فضای منفی یکی از دلایل اصلی تغییر رویکرد مثبت
اولیه ترامپ نسبت به روسیه است که میتواند در اروپا نیز تکرار شود. لذا،
پذیرش ریسکهای دخالت با رویکرد عملگرای پوتین منطبق نیست. بهویژه اینکه
تضمینی نیز برای انتخاب گزینه روسیه وجود ندارد و در مقابل، انتخاب گزینه
روسیه همچون ترامپ حتی میتواند نتایج منفی نیز در پی داشته باشد. چه اینکه
اگر مختصر تماسها با ستاد ترامپ برقرار نمیشد، اکنون او با فشار کمتری
میتوانست با روسیه تعامل کند. این
استدلالها در مورد فرض ناصحیحِ امکان و تمایل روسیه به مداخله در
انتخابات ایران به نفع یک گزینه محافظهکار نیز صادق است. هیچ زمینه،
تمایل، اراده، صحنه پذیرنده داخلی و بستری برای چنین اقدامی وجود ندارد.
هرچند شناخت روسیه از فضای داخلی ایران محدود است، اما حداقل این واقعیت
اولیه را میداند که طیف محافظهکار در ایران بیش از هر طیف دیگری نسبت به
دخالت خارجی در امور داخلی حساس است. در عین حال، در اصل مقاله نیز اشاره
شد که در فضای فعلی اساساً این فرض که گزینه محافظهکار گزینه مطلوب روسیه
باشد، محل تردید است.
[2].
نوری، علیرضا (آذر 20، 1395) "روسیه و سوریه؛ تحقق نسبی اهداف و ناگزیریِ
مصالحه". سایت شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی. HTML:
http://npps.ir/ArticlePreview.aspx?id=101745 [3].
Бобкин, Николай (Априля 22, 2017) "США: ещё один шаг к опасной
конфронтации с Ираном". Фонд стратегической культуры. HTML:
http://www.fondsk.ru/news/2017/04/22/usa-esche-odin-shag-k-opasnoj-konfrontacii-s-iranom-43861.html
(نیکلای بابکین، تنها یک گام تا تقابل خطرناک امریکا با ایران) [4]
نوری، علیرضا (تیر 30، 1394) "توافق جامع هستهای ایران؛ گزینه «مطلوب»
روسیه". سایت موسسه مطالعات ابرار معاصر تهران. HTML:
http://www.tisri.org/default-1920.aspx [5].
Дунаева, Елена (Априля 27, 2017) "Иран готовится к президентским
выборам". Российский совет по международным делам. HTML:
http://russiancouncil.ru/analytics-and-comments/analytics/iran-gotovitsya-k-prezidentskim-vyboram/?sphrase_id=92477
(یلنا دونایِووا، ایران برای انتخابات ریاست جمهوری آماده می شود)
نویسنده: علیرضا نوری منبع: سایت موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) / 20 اردیبهشت 1396