اقدامات
نظامی آمریکایی ها در سوریه به یک جنجال بین المللی تبدیل شده و برای برخی
ها نیز عامل کابوس بوده است. اما، ضمن بررسی دقیق شرایط و پیامدهای حمله به
الشعیرات، این حس ایجاد می شود که تمامی این ها بیش از یک نمایش نبوده
اند. این عملیات شباهت اندکی به عملیات نظامی واقعی داشته است که احتمال
دارد، دمشق را درگیر خود کند.
حمله آمریکا به پایگاه نظامی -
هوایی الشعیرات در سوریه بسیار غریب به نظر می رسد. این تصور به وجود می
آید که قرار نبوده، نه به سوری ها و نه نیروها و قوای روسی ضربات جدی وارد
شود و کسی آسیبی ببیند و اینجا فقط از تأثیرات روانی آن سخن در میان بوده
است. نتیجه عملی این حمله بسیار اندک است، اما تبلیغات مربوط به شدت به
اهمیت این رویداد می افزاید.
از آنجا شروع می کنیم که در این حمله،
از موشک های «توماهاوک» دارای کلاهک خوشه ای استفاده شد. این سلاح ضد نفر
است و از طریق آن، وارد آوردن ضربات به باند پرواز و فرود غیر ممکن است.
بلی، این موشک ها به ساختمان غذا خوری اصابت کرده اند، اما باید در این
خصوص نظامیان سوری باز خواست شوند که از قبل، خبر وقوع حمله احتمالی را
دریافت کرده بودند: به هر حال، جنگ جنگ است، اما آیا صرف غذا نیز روی
برنامه ریزی بوده است؟
در مجموع، در قبال ستاد کل ارتش سوریه در خصوص سرعت عمل در اخذ قرارهای نه فقط راهبردی، بلکه تاکتیکی نیز پرسش های زیادی مطرح است.
اگر
از نوعی «مجازات» به خاطر استفاده دمشق از سلاح شیمیایی در استان ادلب سخن
در میان بوده است، در آن صورت، در این حمله می بایست انبارهای این نوع
تسلیحات هدف قرار می گرفت (البته، بعد از آن، مناطق اطراف دچار آلودگی
شیمیایی می شد). اما، در اطراف فرودگاه الشعیرات کمترین انباری از این نوع
وجود ندارد و هرگز نیز وجود نداشته است.
در مجموع، اینجا چیزی نیست
به جز فرودگاهی برای توقف های موقت جهت سوخت گیری و تعمیرات جزئی
هواپیماها. کل زرادخانه این فرودگاه به وجود چند فروند هواپیمای قدیمی «میگ
– ٢١» و «میگ – ٢٣» محدود می شود (این هواپیماها از دوران جنگ عرب –
اسرائیل و نبرد بر سر قنطیره در بلندی های جولان باقی مانده اند).
هلیکوپترهای روسی که قبلاً در آنجا استقرار داشتند، با سرعت تمام، تغییر
مکان داده شده اند.
اینجا باید روی این مسئله تأکید کرد: بخش اعظم
تکنیک موجود در پایگاه الشعیرات یا آموزشی بوده اند و یا قدیمی. در مجموع،
پایگاه الشعیرات هدفی نیست که لازم باشد برای آن ٦٠ فروند موشک «توماهاوک»
وارد عمل شوند و در نهایت، اهمیتی نیز ندارد که چند فروند از این موشک ها
به این فرودگاه پرتاب شده باشند.
از نقطه نظر عملی، برای نیروی
دریایی آمریکا، این حمله هزینه چندانی به همراه نداشته است – ذخایر موشک
های کروز آن بسیار عظیم است و تا هزاران فروند می رسد و مدت های زیادی می
توان آنها را به کار گرفت و اما، مسئله موثر واقع شدن حملات: اگر از انهدام
هدف نظامی سخن در میان بوده باشد، در آن صورت این رویداد – حماقت محض بوده
است و اگر این حمله برای خودنمایی بوده است، در آن صورت می توان گفت که
وقوع آن توجیه پذیر است.
اکنون این تصور مطرح می شود که در این
حمله، هدفی در کار نبوده است. در این میان، راه اندازی ناوشکن اس ان تی
کلاس «آرلی برک» کاری نیست که در دو دقیقه انجام شود. جهت گیری برای پرتاب
عمودی مارک ٤١، کار چند منظوره ای است، اما در عمل، بارگیری این و یا آن
نوع موشک از چندین برنامه عبارت است و کاری نیست که در یک روز انجام شود:
ویژگی ساختمانی مارک ٤١ در این است که نباید تجدید بارگیری شان با سرعت عمل
انجام شود. برای این منظور، جرثقیل بارگیری مدرنی وجود ندارد و تجدید
تسلیحات هر کشتی از این سری فقط در بندر ممکن است و در حین حرکت کشتی نیز
این کار در عمل غیر ممکن می شود. در این میان، این مسئله در مورد سکوهای
پرتاب روسیه نیز صدق می کند.
دستگاه های دماغه مارک ٤١ دارای ٣٢
حفره اند و داخل آنها فقط یک موشک توماهاوک، موشک های کلاس RIM و یا Asroc
ضد کشتی را می توان نصب کرد. یعنی کشتی بعد از تجهیز با این و یا آن نوع
سلاح در بندر می تواند به حال آماده باش در آید. چند منظوره ای بودن این
نوع کشتی نیز این چنین است که یا باید با مجموعه شناور سامانه ضد هوایی
همکاری کند یا در تعقیب کشتی زیر دریایی باشد و یا به عنوان پایگاه موشک
های میان برد وارد عمل شود. یعنی، فقط باید در یک زمینه فعالیت کند.
از
این رو، گفتگوهای مربوط به «اخذ قرارهای سریع» که اکنون در جمع کارشناسان
روسی در گرفته را باید کنار گذاشت. این عملیات از مدت ها پیش آماده می شده
است و اگر به گرافیک حرکت Ross و Porter, نگاهی بیندازیم، در آن صورت، این
احتمال نیز مطرح خواهد شد که حتی پیش از روی کار آمدن ترامپ در مقام رئیس
جمهور آمریکا، این برنامه مطرح بوده است. زیرا، هر دو ناو شکن در پایگاهی
در نپال، برای تقویت ناوگان ششم تحویل داده شده بودند و از مدت ها پیش،
تجدید بارگیری نشده بودند. بدین معنا که آنها را به عنوان یگان ضربتی به
حال آماده باش جنگی در آورده اند، نه کشتی های پشتیبانی.
و اما عدم
آگاهی از این مسئله نیز غیر ممکن است. نیروهای تعلیم دیده در بندر نپال با
دقت تمام، مراقب روند و چگونگی تجهیز این یا آن ناو آرلی برک پیش از آغاز
به گشت زنی شان هستند. مخفی کردن واقعیت وجودی یگان ضربتی ناوگان ششم در
دریای مدیترانه امکان پذیر نمی باشد. زیرا آرلی برک، یک کشتی مایه افتخار
است و استفاده مستقل از آن کار بسیار پیچیده ای است، مگر فقط برای یک چنین
عملیات یک موردی.
و اما اعلام این عملیات به عنوان «عملیات جزایی»
در قبال خلبانان مشخصی که در آمریکا از دسته گسترش دهندگان سلاح شیمیایی
نامیده شده اند نیز به دور از واقعیت است. باور کردن وجود مورد تدافعی و یا
فعالیت سیستم روسی ضد هوایی نیز فرضیه غریبی است. سیستم ضد هوایی روسیه در
سوریه امنیت واحدهای روسی را تأمین می کنند و نمی توانند همه حریم هوایی
این کشور را پوشش دهند و اگرچه، اکنون احتمال دارد در این تفکر تجدید نظر
شود.
اگر هر دو ناو شکن در نپال با موشک های کروز مجهز به چاشنی ضد
نفر بارگیری شده باشند، می توان احتمال داد که این گروه ضربتی توسط دریا
سالار جیمز فوگو برای پشتیبانی یک عملیات زمینی آماده شده بوده، اما لازم
دیده شده که برای وارد آوردن ضربات احمقانه بر اهداف اتفاقی به کار گرفته
شود. فرماندهی ناوگان ششم دست کم باید یک ماه زمان صرف می کرد تا آمادگی
رزمی این یگان را برای وارد آوردن ضربات دقیق، پوشش هوایی عملیات زمینی و
یا کنترل حریم دریایی تأمین می کرد. این سیستم سریع تر از این ممکن نیست
بتواند وارد عمل شود و طرح های عملی اگرچه روی کاغذ به صورت انواع گزینه ها
مطرح می شوند، اما نیاز به اجرای عملی نیز دارند.
روی اوراق همه
چیز بسیار زیبا به نظر می رسند. ناوگان بزرگ، موشک های بی شمار و امکانات
لازم و این دهشتناک ترین دستگاه نظامی در جهان است. اما، در زندگی واقعی
کشتی باید به نپال باز گردد و به مدت یک هفته برای آماده شدن و تجهیز مجدد
در آنجا توقف کند. طی این مدت، اوضاع جهان نیز تغییر می کند و طرح های جنگی
دگرگون می شوند و یگان های بزرگ وارد دریا می شوند که در اصل، در شرایط
فعلی بی معنا است.
به عبارت دیگر، آمریکا در این عملیات از زرادخانه
ای در دسترس خود استفاده کرده است که کمترین ارتباطی با ضرورت اجرایی آن
نداشته است. این یک اقدام تک موردی برای ایجاد رعب و وحشت بوده است که وحشت
کسی را نیز سبب نشد، بلکه فقط خشم همگان را بر انگیخت. در این میان، ناو
هواپیما بر جرج بوش نیز در خلیج فارس مورد استفاده قرار نگرفته است. به
عبارتی، عده ای فقط جای آرلی برک را با انگشت روی کره زمین نشان دادند و
هدفش را تعیین کردند. و این مهم نیست که مشخصات مربوط با اهداف مطابق
ندارند که برای انهدام آن نیز روی مهمات لازم حساب نشده است. فقط خود عامل
حمله اهمیت داشته است.
اما نباید اهمیت این رویداد را دست کم گرفت.
رئیس جمهور ترامپ نشان داد که او مانند پیشینیان خود می تواند موشک هایش را
به هر جا که دوست دارد روانه کند و اکنون مسئله اصلی این است که از این پس
چه خواهد شد.
اکنون گفتگوهای مربوط به این که آمریکا موظف است،
برتری نظامی سابق خود را در منطقه باز پس گیرد و برای نمونه، به هر صورت در
بخشی از خاک سوریه شعاع امنیتی را اعلام کند، آغاز شده است و این مهم نیست
که این کار مستلزم گذر از قواعد بین المللی است. وقتی نخستین هواپیمای
فانتوم سرنگون شود، آغاز بحران بین المللی در مقیاسی را به دنبال خواهد
داشت که گزینه جنگ دریای کارایب در قیاس با آن به نظر از خاطرات خوش ایام
کودکی خواهد آمد. اما، زندگی واقعی دادن پاسخ به این قبیل مداخله های
گستاخانه در امور داخلی دیگران را اقتضا می کند.
فقدان کامل انگیزه
واقعی در اتخاذ چنین قرار نظامی در رهبری آمریکا خبر از در راه بودن پاییز
سخت می دهد که طی آن آرلی برک تنها نخواهد بود.
نویسنده: یوگنی کروتیکوف منبع: اداره کل رسانه های خارجی وزارت ارشاد به نقل از «وزگلیاد» / 7 آوریل ٢٠١٧