«طی سه سال اخیر، روابط آذربایجان و ایران در سطح عالی توسعه یافته است. این روابط مسائل سیاسی، دو جانبه، منطقه ای و بین المللی را در بر می گیرد و همچنین، در عرصه های اقتصادی و فرهنگی نیز توسعه یافته اند». این بیانات از سوی [آقای] حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، در جریان سخنرانی مشترک با الهام علی اف در تاریخ ٥ ماه مارس سال ٢٠١٧ میلادی، ایراد شده اند. در روز یاد شده، رهبر آذربایجان به تهران سفر کرد.
این سومین سفر الهام علی اف به ایران طی سه سال اخیر بوده است. طی این مدت، روسای جمهوری ایران و آذربایجان هشت بار با یکدیگر دیدار کرده اند. در فوریه سال ٢٠١٦ میلادی، در پی لغو تحریم های ضد ایرانی و حاصل شدن سازش مشخص میان جمهوری اسلامی ایران و غرب، نخستین مذاکرات در سطح عالی، در میان آنان انجام گرفت. در حال حاضر، از واشنگتن بادهای دیگری وزیدن گرفته است.
به گفته یکاترینا چولکوفسکوا، «در حال حاضر، بعید به نظر می رسد که سخنان ترامپ واقعیت پیدا کند و علیه ایران جنگی آغاز شود. اما، قدر مسلم، او «مانند اوباما، مهربان نخواهد بود» و احتمال دارد که تحریم های جدیدی را علیه ایران اعمال کند».
در چنین شرایطی، در برابر باکو دو چشم انداز گشوده می شود. از یک سو، کاهش «مهربانی ها» از سوی امریکا در قبال «رژیم آیت الله ها» به معنای افزایش تسامح در قبال برخی از «ویژگی های» سیستم سیاسی آذربایجان است، زیرا اهمیت این کشور با دولت نادین محورش، در جهان اسلام و اتحادش با ترکیه و همچنین، همکاری مهمش در زمینه انرژی با غرب افزایش خواهد یافت. در این رابطه، مسایل مرتبط با رعایت حقوق بشر و یا انتصاب «بانوی اول» این جمهوری برای پست معاون اول رئیس جمهور از درجه دوم اهمیت برخوردار می شود. از سوی دیگر، هم امریکا و هم اسرائیل، متحد اصلی اش در خاور نزدیک، چشم امید خود را به عنوان یار محتمل در اقداماتشان در قبال تهران، به باکو خواهند دوخت (اقدامات نه چندان خیر خواهانه در مقایسه با اقدامات باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین امریکا).
آذربایجان در این مبارزات و درگیری ها مانند همیشه، تلاش کرده است تا در وهله نخست، ضمن گریز از انتخاب نهائی به نفع یک طرف، منافع شخصی خود را حفظ کند. در ماه مارس سال ٢٠١٧ میلادی، نیز باکو تلاش می کند تا نشان دهد، به رغم «سرد شدن» روابط میان جمهوری اسلامی ایران و امریکا، رویکرد ایران برای باکو همچنان، بسیار پر اهمیت است. این اهمیت علت های زیادی دارد. نخست، دیپلماسی آذربایجان با ایروان بر سر نفوذ بر کانون های کلیدی قدرت (چه نیروهای منطقه ای و چه، نیروهای بین المللی) رقابت می کند.
در این زمینه، ایران را نباید نادیده گرفت. در این میان، در دسامبر سال ٢٠١٦ میلادی، نیز [آقای] حسن روحانی به ارمنستان سفر کرد. اگرچه، اثر بخشی سفرهای وی به این کشور به سطح اثر بخشی سفرهای وی به آذربایجان نمی رسد، اما برای باکو، این سیگنال مشخصی بود، به خصوص این که رئیس جمهور ایران در پیوستن به توافق موقتی با اتحاد اقتصادی یورو آسیا و تشکیل شعاع آزاد تجاری ابراز تمایل کرده بود.
رقابت بر سر نفوذ میان ایروان و باکو فقط در قبال ایران نیست و رویکردهای روسیه و امریکا را نیز در بر می گیرد. اما، در حالی که امریکا و روسیه در ترویج «اصول مادرید» به عنوان شالوده ای برای حل و فصل مناقشه ناگورنی قره باغ، همبستگی نشان می دهند، ایران برعکس، مخالف این اصول است. برای تهران، قالب منحصر به فردی قابل قبول است که در آن، خود طرفین مناقشه و احتمالا، کشورهای همسایه (خود جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و روسیه) جذب خواهند شد.
چند روز بعد از تشدید درگیری های نیروهای ارمنی و آذری در سال گذشته، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، اعلام کرد که «اگر دو طرف مناقشه در ناگورنی قره باغ تمایل داشته باشند»، کشور او «آمادگی دارد برای برقراری آرامش در این منطقه مساعدت نشان دهد». برای جمهوری اسلامی ایران، استقرار نیروهای صلح بان بین المللی در شعاع مناقشه غیر قابل قبول است که به عنوان گامی برای جذب بازیکنان غیر منطقه ای به منطقه ماورای قفقاز تلقی می شود. در هر حال، موضع ایران در قبال قره باغ – در سیاست ماوری قفقاز، گزینه مهمی بشمار می رود.
دوم، تهران و باکو در رابطه با چشم اندازهای خاور نزدیک اتفاق نظر دارند. به گفته پرزیدنت [آقای] روحانی، این دو کشور «در قبال مساله سوریه و عراق نیز دیدگاه های مشترکی دارند». گفتنی است که در دوره رویارویی شدید میان مسکو و آنکارا پیرامون سوریه، باکو موضع بسیار متفاوتی را در پیش گرفته بود. آذربایجان که تمایلی برای مخالفت مستقیم با ترکیه نداشت، تلاش کرد از حمایت مستقیم از مشی ترکیه در راستای سرنگونی بشار اسد امتناع کند. بعد از آن، رویکردهای آنکارا نیز بسیار تغییر کرد. در حال حاضر، قرابت مواضع ایران، ترکیه و روسیه به نفع آذربایجان است. سوم، تهران و باکو تلاش می کنند، پروژه های زیر ساختی خود را کارآمدتر کنند.
دستور کار مذاکرات در سفر ماه مارس الهام علی اف بسیار پر بار بود. چشم اندازهای همکاری اقتصادی در رویکردهای گوناگون، مشکلات وضعیت دریای خزر، حل و فصل مناقشه ناگورنی قره باغ، مسائل همکاری چند جانبه با مشارکت نه فقط تهران و باکو، بلکه کشورهای همسایه (گرجستان، روسیه، و ترکیه – بنابر دلایلی در این مقوله به ارمنستان اشاره ای نشده است) و اوضاع جاری در خاور نزدیک بحث و بررسی شدند. و اگرچه، تحولات چشمگیری به ثبت نرسید، اما همین گفتگوی سازنده میان آذربایجان و تهران نشانگر برقراری همکاری راهبردی میان آنها می باشد. اما، آیا می توان در نتیجه گیری ها این چنین مطمئن بود؟
در نگاه نخست، پرزیدنت [آقای] روحانی در سخنان خود در قبال رسانه های گروهی تصریح کرده که کشور او معتقد است که «به تمامیت ارضی همه کشورها باید احترام قائل شد». در این میان، این موضع تازگی ندارد. فقط کافی است بگوییم که تهران در تمامی انتقادات خود در قبال ناتو و روند توسعه و نفوذ آن در ماورای قفقاز، آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمت نشناخت و از روسیه در اقداماتش در ماه اوت سال ٢٠٠٨ میلادی، حمایت نکرد. برای ایران، تخریب وضعیت موجود – چالش خطرناکی بوده و می تواند آبستن بروز بی ثباتی و پیوستن بازیکنان خارجی به روندهای منطقه ای باشد که برای این کشور غیر قابل قبول است.
و اما، در رابطه با بیانات [آقای] روحانی در خصوص تمامیت ارضی، رسانه های گروهی آذربایجان به طور گسترده ای به تفسیر آن پرداخته اند و برای این سخن وی که «مناقشات در منطقه باید در پشت میز مذاکرات و از راه دیپلماتیک حل و فصل شوند» بسیار ارج نهاده اند. رئیس جمهور ایران گفته است: «امیدواریم که مناقشه ناگورنی قره باغ از راه برگزاری مذاکرات حل و فصل شود».
در این میان، باکو ضمن عدم رد روند مذاکرات، راه حل و فصل نظامی برای مناقشه قره باغ در شرایط مشخص را نیز پیشنهاد می کند که ایران برعکس، به طور کامل آن را رد می کند. در بیانات ایران، تمامیت ارضی دقیقا، با شرایط اصولی مبنی بر برگزاری مذاکرات صلح آمیز در ارتباط قرار می گیرد و حل و فصل مناقشه ناگورنی قره باغ نیز به معنای پیروزی هر دو طرف ارزیابی می شود، نه پیروزی نظامی فقط یکی از طرفین.
از بیانات خشک روسای جمهوری برای رسانه های گروهی چنین برمی آید که فعلا، در رابطه با وضعیت دریای خزر پیشرفتی حاصل نشده است. گفتنی است که خود این کشورها که در حاشیه این دریا واقع شده اند، به این باور رسیده اند که حل و فصل همه مسایل مربوط به آن، باید بر اساس اولویت بندی انجام شود. اما، در این میان، بر ضرورت «ادامه همکاری ها» و «تبادل نظارت» و اتحاد در رویکردها تاکید می شود.
و اما، صرفنظر از همه قرابت های تهران و باکو باید گفت که ایران از همکاری متقابلش با ارمنستان، کشور همسایه اش، چشم پوشی نخواهد کرد و در نتیجه، بعید به نظر می رسد که آذربایجان نیز از ادامه همکاری در ابعاد گسترده مسائل با اسرائیل، دشمن راهبردی جمهوری اسلامی ایران، صرفنظر کند. پرزیدنت الهام علی اف در تفسیری از نتایج سفر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به باکو در ماه دسامبر سال گذشته، در نشست توجیهی برای رسانه های گروهی گفت:
«آذربایجان و اسرائیل برای همکاری های خود از قوه بزرگی برخوردارند». در آن ایام، بسیاری از کارشناسان نخستین سفر [آقای] روحانی به ایروان را با سفر نخست وزیر اسرائیل به باکو مرتبط دانستند. طرف ایرانی بیشتر نگران همکاری دو جانبه آذربایجان و اسرائیل در عرصه نظامی و فنی است، تا خود عامل تماس ها میان آنها.
از این رو، بی جهت نبود که بسیاری از مقامات بلند پایه ایرانی و روحانیت اسلامی از سفر نتانیاهو و دیدارش با الهام علی اف، رهبر آذربایجان، ابراز نارضایتی کردند. سید مهدی قریشی، نماینده رهبر دینی ایران در استان آذربایجان غربی، سفر نخست وزیر اسرائیل به باکو را «غیر قابل قبول» خواند. در این زمینه، حتی، قرابت پیرامون سوریه و عراق نیز نمی تواند ضامن اتحاد کامل در مواضع طرفین باشد.
بدین ترتیب، منطقه ماورای قفقاز همچنان به عنوان منطقه ای باقی می ماند که در آن، به جای برقراری اتحادهای پایدار، طرح های انتخابی حاکم است. احتمال دارد که منافع بازیکنان منطقه ای و بین المللی از جهتی با هم منطبق باشند و از جهت دیگر، با هم دیگر ضدیت کنند. با این همه، برقراری روابط دو جانبه در بستر عمل گرایانه و روابط ایران و آذربایجان طی سه سال اخیر، نشانگر آن بوده است و سهم خود را در زمینه برقراری ثبات در این منطقه بحرانی نشان می دهد.
نویسنده: سرگئی مارکدانوف، استاد دانشگاه علوم انسانی مسکو منبع: اداره کل رسانه های خارجی وزارت ارشاد به نقل از «پولیت کوم» / 7 مارس 2017