توافق نافرجام واشنگتن ـ مسکو بر سر سوریه چند هفته ای است که دیپلماسی آمریکا را به دست انداز انداخته است. گرچه به لحاظ تاریخی ایالات متحده وقتی با هدف کسب منافع کلیدی درگیر دیپلماسی هوشمندانه می شود، موفقیت های دیپلماتیک چشمگیری داشته است. اتحاد صلح آمیز مجدد آلمان، از سرگیری روابط با چین، و ایجاد ائتلافی در جنگ اول خلیج فارس از جمله دستاوردهای دیپلماسی منافع محور ایالات متحده بوده است.
تنها در جهان پس از 11 سپتامبر است که ایالات متحده قدرت نظامی را به عنوان ابزاری کارآمد و (گاه) تنها ابزار اعمال قدرت برگزیده است؛ سیاستی که چیزی جز شکست تحقیرآمیز نبوده است. فاصله این روزهای آمریکا با پیروزی، به رغم تعهدات گسترده و درازمدت نظامی آن در عراق و افغانستان، بسیار بیشتر از سال های آغازین این درگیری هاست. همچنین کارزار حملات هوایی و استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین علیه تروریست ها در جاهایی مانند یمن، پاکستان، و عراق نتوانستند مانع از گسترش القاعده یا داعش شوند.
پایان خونین آتش بس اخیر سوریه آخرین ضربه تحقیرآمیز به تلاش های ایالات متحده برای یک معامله دیپلماتیک با روسیه بود. جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، پس از این که روسیه را تهدید کرد که واشنگتن در صورت ادامه حملات هوایی روس ها به شهر حلب مذاکرات سوریه را متوقف خواهد کرد، نه تنها روس ها که خودی ها هم او را به سخره گرفتند. مثلا، جان مک کین و لیندسی گراهام، سناتورهای جمهوری خواه، با طعنه تهدید جان کری را "یک حرکت قدرتی واقعی در دیپلماسی آمریکایی" خواندند. روس ها هم به نوبه خود گفتند که هیات آمریکایی دچار یک شکست عاطفی شده است.
در شرایطی که جان کری تلاش زیادی داشته تا برای بحران سوریه راه حلی سیاسی بیابد، انتقادها از دیپلماسی آمریکا به سطح بی سابقه ای رسیده است. برای بسیاری قابل درک نیست که آمریکا چطور می خواست با ترک ناگهانی مذاکرات سوریه به عنوان یک استراتژی برنده، مسکو را تحت فشار گذاشته و منافع خود را حفظ کند. ایالات متحده تاکنون در چارچوب مذاکرات سوریه استدلال های اخلاقی بسیاری را درباره جنایات جنگی دولت اسد مطرح کرده، در حالی که طرف های دیگر مجدانه به دنبال نتایج عینی و ملموس هستند. دیپلمات های ایالات متحده در مشخص کردن جزییات و بیان شفاف منافع کلیدی واشنگتن در سوریه کاملا شکست خورده اند.
آنها نتوانسته اند تعریف کنند که نتیجه قابل قبول و واقع بینانه حاصل از مذاکرات سوریه، چه نتیجه ای است یا چطور می توان اختلافات آشکار با روسیه بر سر حفظ بشار اسد را رفع کرد. بدون اذعان به این مساله که دیگران تنها به پیشرفت نیروهای بشار اسد در جنگ داخلی این کشور اهمیت می دهند نه استدلال های اخلاقی، مذاکرات پیش از این که آغاز شده باشد محکوم به شکست است.
کشورها عموما از روی اصول صحبت می کنند اما بر اساس منافع شان عمل می کنند و دیپلماسی ایالات متحده زمانی موفق است که این واقعیت را به رسمیت بشناسد.
توافق هسته ای با ایران را در نظر بگیرید. گرچه نمی توان نتیجه بلندمدت این توافق را تضمین کرد و ساده لوحانه است اگر که فکر کنیم ایالات متحده در این توافق تمام امتیازات را به سبد خود ریخته، اما این توافق یک نمونه از همکاری آمریکا با دشمنی قسم خورده بر اساس منافع متقابل است؛ موردی که در سال های اخیر منحصر به فرد به شمار می رود. این توافق به دست آمد چرا که دو طرف مایل بودند که به جای لفاظی های دیپلماتیک در نشست ها بر سر اهداف اصلی بحث کنند.
اما در موارد دیگر تلاش های ایالات متحده برای اولویت دادن به ایدئولوژی به جای منافع کلیدی نتایج فاجعه باری داشته است. در روزهای آغازین اعتراض های داخلی در سوریه، ایالات متحده اصرار داشت که بشار اسد باید از قدرت کناره گیری کند. درخواستی که برای اسد و حامیان او غیرقابل قبول بود. این مواضع برخواسته از راهکار باراک اوباما در سیاست خارجی بود که سیاست دولت های گذشته در توسل به راهکارهای نظامی را به تمسخر می گرفت.
رویکرد اوباما در سیاست خارجی نه تنها گروه های مخالف بشار اسد را به برداشتن اسلحه تشویق کرد، گروه هایی که به کمک های مستقیم ایالات متحده چشم دوخته بودند؛ بلکه متحدان دولت اسد را ترغیب کرد که برای به چالش کشیدن اهداف واشنگتن حمایت خود را از رژیم اسد تشدید کنند. در همان سال ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا فراتر از حکم سازمان ملل مبنی بر جلوگیری از قتل عام در بنغازی رفت و دولت معمر قذافی را سرنگون کرد که نتایج این عملیات هم فاجعه بار بود. از سال 2011 گروه های شورشی مختلفی برای گرفتن قدرت در لیبی با یکدیگر وارد جنگ شدند.
گرچه تندروها مدعی هستند که دیپلماسی محکوم به شکست است، همان طور که در جریان مذاکرات هسته ای با ایران مرتبا این ادعا را تکرار می کردند، اما استفاده درست از دیپلماسی می تواند دستاوردهای بسیاری داشته باشد. فارغ از این که، توافق هسته ای با ایران چطور ارزیابی می شود، خود این توافق ثابت کرد که می توان بدون استفاده از نیروی نظامی به اهداف مهم دست یافت و (در کنار واگذاری به برخی امتیازات) از دشمن امتیازاتی هم گرفت.
بازگشت به دیپلماسی هوشمندانه منافع محور که مشخصه سیاست خارجی ایالات متحده در جنگ سرد بود برای حل مشکلات جدی امروز ضروری است. چرا که تهاجم نظامی راه حل نهایی گروه های تروریستی مانند داعش یا رژیم های سرکشی چون کره شمالی نیست. در مقابل این مشکلات باید از طریق راه حل های سیاسی هوشمندانه و کاربردی حل شود به طوری که همسو با منافع بازیگران منطقه و ایالات متحده ثبات منطقه نیز تامین شود.
نویسنده: اِنیا گجوزا منبع: دیپلماسی ایرانی به نقل از «نشنال اینترست» / ١5 اکتبر ٢٠١٦