مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

حفظ آبرو در تهران

تنها یک هفته پس از این که اعلام شد روسیه از پایگاه نظامی در ایران برای حمله هوایی به سوریه استفاده می کند، تهران عقب نشینی کرد و اجازه استفاده از پایگاه نظامی خود به روس ها را متوقف کرد. این تحولات نشان می دهد، آن طور که برخی مفسران معتقدند، استفاده روسیه از پایگاه نظامی ایران به معنی ایجاد اتحادی جدید نبوده است. (یا لااقل) مقام های ایرانی چنین تصوری ندارند.
  
همان طور که پس از اعلام این خبر نوشتم، روس ها و ایرانیان هنوز هم دوستان یکدیگر نیستند. این مساله در عوض نشان می دهد این دو کشور چطور می توانند بر اساس منافع موازی، فضاهایی را برای همکاری کاربردی با یکدیگر پیدا کنند. مارک کاتز به خوبی به خلاصه ای از مشکلات روابط روسیه ـ ایران اشاره کرده که از دوران تزارها تا عصر اتحاد جماهیر شوروی و حتی تحولات سال جاری نیز کشیده شده است.

ایرانیان توافق استفاده روس ها از پایگاه نظامی را متوقف کردند، چرا که روس ها بیش از اندازه به عنوان قدرت برتر در این باره لاف زدند. حسین دهقان، وزیر دفاع ایران، با انتقاد از رسانه دولتی روسیه در نحوه پوشش این خبر، اقدام روسیه در رسانه ای کردن این مساله را "بی معرفتی" خوانده و گفت که روسیه قصد دارد تا نشان دهد ابرقدرت است.

درسی که می توان از اقدام دولت ولادیمیر پوتین گرفت این است که چطور می توان از یک کشور غیرشریک (ایران) همکاری کاربردی گرفت و این که چطور چنین فرصتی می تواند با ناشیگری در روابط عمومی، به طوری که عزت نفس طرف مقابل رعایت نشود، از میان برود.

ایرانیان با افتخار به این که جانشینان مدرن یک امپراتوری بزرگ باستانی هستند، مانند هر کس دیگری به حفظ عزت نفس خود حساس هستند. این نیاز به حفظ ظاهر و حسن شهرت امری جهانی است. کسانی که با افرادی سروکار دارند که باید حفظ ظاهر کنند باید به چنین حساسیت هایی توجه داشته باشند. در این شرایط فرد (یا دولت) باید تصمیم بگیرد که آیا گرفتن همکاری از طرف مقابل مهمتر است یا لاف زدن. گاهی احترام به حساسیت های طرف مقابل به معنی توافقی است که در آن یک طرف می تواند ادعا کند بیشتر برنده بوده تا بازنده.

بنابراین جای تعجبی نیست که به دلیل بی توجهی یک طرف (روسیه) به حساسیت های طرف مقابل، طرف دیگر (ایران) نسبت به عزت نفس خود حالت تدافعی شدیدی بگیرد. اشتیاق بیش از اندازه یک طرف برای اینکه خود را به عنوان یک برنده به تصویر بکشد، گاهی اوقات باعث تحقیر طرف مقابل به عنوان یک بازنده می شود.

ایالات متحده یا آمریکایی های بسیاری که درباره سیاست خارجی این کشور بحث می کنند هم معمولا چنین بی توجهی و عدم حساسیتی را به نمایش می گذارند. وقتی که وزیر دفاع ایران درباره افرادی صحبت کرد که "دوست دارند در جهان نشان دهند که ابرقدرت و کشور بانفوذی هستند و کسانی هستند که در موارد امنیتی در منطقه و جهان فعال هستند" موضوع صحبتش به جای روسیه می توانست ایالات متحده باشد.

آمریکایی ها کسانی هستند که هر زمانی احساس کنند عزت نفس کشورشان در خطر است به سرعت نسبت به این مساله واکنش نشان می دهند. اما از آن جایی که ایالات متحده واقعا یک ابرقدرت است، اغلب طرفی است که عزت نفس کشورهای دیگر را هدف قرار می دهد.

سیاست داخلی (در تمامی کشورها) تمایل دارد تمام این گرایش ها را تشدید کند. تمایل برای این که به مخاطبان داخلی نشان داده شود که "طرف ما" در یک توافق دست بالا را داشته منجر به لفاظی هایی می شود که چهره طرف مقابل را به عنوان یک بازنده به تصویر می کشد. اتفاقی که همین حالا هم در دولت باراک اوباما روی می دهد. دولت اوباما تاکید دارد که با وجود اجرایی شدن برجام که برنامه هسته ای ایران را محدود کرده، اقتصاد این کشور همچنان به دلیل تحریم ها ضعیف است. قابل درک است که سیاست داخلی ایالات متحده نیازمند چنین صحبت هایی است اما نه ضعف اقتصاد ایران پس از برجام و نه قیل و قال در این باره، منافع ایالات متحده را تامین نمی کند و در عوض تمایلات ایران برای چسبیدن به توافق و اجرایی کردن آن را تضعیف می کند.

ایرانیان نیز در نوع خود همین عدم حساسیت را نشان داده اند. به یاد داشته باشید عدم توجه به حساسیت طرف مقابل در حفظ عزت نفس می تواند باعث شود که حساسیت طرف مقابل برای حفظ ظاهر و بازنده نبودن بسیار زیاد شود؛ روندی که اخیرا در داستان مربوط به استرداد وجوه کالاهای تحویل داده نشده به ایران که به زمان شاه بازمی گردد اتفاق افتاد. این انتقال پول به ایران گرچه محرمانه نبود اما به شیوه ای آرام و بی سرو صدا انجام شد و برخی تندروها در ایران و ایالات متحده با استفاده از واژگانی مشابه این پرداخت پول را باج آمریکا به ایران در قبال آزادی زندانیان آمریکایی خواندند.

از تمامی چیزهایی که گفته شد یک نتیجه می توان گرفت و آن این که جلب همکاری واقعی که منافع ما (واشنگتن) را تامین کند مهمتر از رجزخوانی است. دیگر این که، ما تنها زمانی باید پوتین را سرمشق خود قرار دهیم که عاقلانه رفتار می کند (از جمله مغتنم شمردن همکاری با غیرمتحدان). ما نباید اشتباهات رژیم پوتین (در هم کوبیدن فرصت ادامه این همکاری با بلوف زدن) را کپی کنیم.

نتیجه سوم این که، همان طور که مارک کاتز گفته، "با توجه به متوقف شدن استفاده روس ها از پایگاه های ایرانی، تنش های احتمالی در روابط روسیه ـ ایران می تواند فرصتی برای بهره برداری آمریکا باشد. اما برای این که چنین اتفاقی بیفتد واشنگتن باید بپذیرد که اصلا چنین فرصتی وجود دارد.

نویسنده: پل پیلار، پژوهشگر مرکز اطلاعات و امنیت قرن 21 موسسه بروکینگز
منبع: دیپلماسی ایرانی به نقل از «نشنال اینترست» /  24 اوت 2016

لینک اصلی: اینجا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد