مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

تاثیرات مثبت و منفی انقلاب اکتبر روسیه بر افغانستان

اکتبر امسال، یکصدمین سالگرد انقلاب روسیه بود که همانند انقلاب کبیر فرانسه، آغازگر تحولات ژرف سیاسی و اجتماعی بزرگی در روسیه و کشورهای دیگر جهان شد. افغانستان هم از این انقلاب تاثیر فراوانی پذیرفت. از میان انبوهی از بحث‌ها که در این زمینه وجود دارد، از دو صاحب‌نظر در مورد تاثیر مثبت انقلاب اکتبر بر افغانستان پرسیده‌ایم و پنج نکته‌ای را که این دو صاحب نظر تاحدی در مورد آنها اتفاق نظر داشتند در اینجا بازگو می‌کنیم.   


حفیظ منصور، نویسنده و عضو حزب جمعیت اسلامی، یکی از احزاب اصلی است که در برابر اشغال افغانستان توسط شوروی جنگید. او تاثیرات مثبت انقلاب اکتبر بر افغانستان را در تغییر ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورش بسیار مهم می‌داند.

عبدالله نایبی، رهبر حزب نهضت آینده افغانستان و از جمله چهره‌های معروف حزب دمکراتیک خلق است. آقای نایبی ضمن تایید نکات مطرح شده از سوی آقای منصور، تاثیرات انقلاب اکتبر را بالاتر و بیشتر از هر روند تاریخی دیگر هم در جهان و هم در افغانستان می‌داند.

پنج تأثیر مثبت

اول، عدالت طلبی و مساوات؛ یکی از تاثیرات مثبت انقلاب اکتبر روسیه ایجاد حس عدالت‌خواهی و حق‌طلبی در میان اقوام مختلف افغانستان بود. احزاب چپ در افغانستان، با الهام از این انقلاب توانستند تا حد زیادی در آن زمان مرزهای تعصب و برتری جویی‌های قومی و زبانی را بشکنند تا در کل، یک ساختار اجتماعی که در آن شماری همیشه حاکم و عده‌ای همیشه محکوم بودند از میان برداشته شود.

دوم، حزب دمکراتیک خلق افغانستان با الهام از این انقلاب توانست زمینه رشد و مطرح شدن شخصیت‌های توانا از اقوام مختلف را در ساختار سیاسی و در رده‌های مهم تصمیم گیری، هم در حزب و هر در حکومت فراهم سازد.

سوم، پایان انحصار خانوادگی قدرت؛ برای نخستین بار این حزب توانست قدرت را از یک خانواده بیرون کند. سکان حکومت برای نخسیتن بار در دست یک حزب سیاسی قرار گرفت. قدرت بعد از آن شکل و ظاهر متفاوتی گرفت. شخصیت‌های توانا، از اقوام مختلف که در حزب دمکراتیک خلق مطرح بودند، در سمت‌های بالای دولتی که قبلا در انحصار یک خانواده بود حضور یافتند و اینگونه ساختار و تقسیم قدرت در افغانستان برای همیش متحول شد.

چهارم، حقوق مساوی زنان و آموزش گسترده آنها؛ یکی از پیامد‌های بسیار روشن انقلاب اکتبر ارتقاء وضعیت زنان در سراسر افغانستان بود. سیاست‌های حزب دمکراتیک خلق الهام گرفته از این انقلاب برای زنان افغانستان تاریخ‌ساز بود. شمار زیادی از زنان وارد سیاست شدند. فعالیت‌های اجتماعی آنها افزایش یافت. دوره‌های آموزشی برای کهن‌سالان تدبیر دیده شد و نگاه غیر جنسیتی حزب به زنان باعث پیشرفت آنها شد .ارزش کار زن هم در خانه و هم در بیرون یکسان پنداشته شد و زنان توانستند به سرعت در سطوح بالای تصمیم گیری راه یابند.

پنجم، ساده زیستی؛ سیاستمداران و دولتمردان چپگرا، با الهام از این انقلاب روش زندگی ساده و بدون تجمل داشتند. این وضعیت در مقایسه با آنچه در زمان کنونی اتفاق افتاده بسیار قابل تقدیر است. فاصله میان یک وزیر و یک مامور در ملک و ثروت زیاد نبود. امروزه، این فاصله بسیار قابل ملاحظه است.

پنج تاثیر منفی

اول، باز شدن مرزها؛ آقای منصور بر این باور است که حزب دموکراتیک خلق افغانستان که الهام گرفته از انقلاب اکتبر بود، با آوردن قشون سرخ به افغانستان، مرز شمال کشور را باز کرد و به سیاست دیرینه بی‌طرفی افغانستان پایان داد. مبارزه مردم علیه اشغال شوروی و سپس جنگ‌های تحمیلی و نیابتی امان از افغانستان ربود.

دوم، کشتار وسیع و مهاجرت میلیونی: آقای منصور همچنین باور دارد که جنگ‌هایی که بعد از اشغال شوروی آغاز شد و تا امروز ادامه دارد باعث کشتار وسیع مردم "بی‌گناه" شد. شمار بسیار زیادی به خاطر باورهای دینی‌شان و ایستادگی‌شان در برابر اشغال کشته شدند، شمار زیاد دیگری در رویارویی مستقیم و "بسا بی‌گناهانی که تا امروز در میانه جنگ گیرافتاده‌اند و کشته می‌شوند." میلیون‌ها شهروند کشور مجبور به مهاجرت شدند و یا هم بی‌جا شدند. مهاجرانی که تا کنون دوباره صاحب خانه نشدند.

سوم، ویرانی زیربناها و شیرازه‌ها؛ حفیظ منصور می‌گوید که در جنگ‌هایی که شاید مقصر بیشتر آن احزاب چپ افغانستان باشند زیر ساخت‌های اقتصادی، ساختارهای اداری و نظام اجتماعی کشور چنان از هم گسست و فروپاشید که سال‌های زیادی نیاز است تا افغانستان دوباره بتواند به پا ایستد.

چهارم، حزب غیر دموکراتیک: عبدالله نایبی، رهبر نهضت آینده افغانستان، نهضتی با گرایش‌های سوسیالیستی می‌گوید، حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در مقیاس زندگی اجتماعی و سیاسی از دموکراتیک ترین سازمانها و در مقیاس درونی،از غیردموکراتیک ترین سازمانهای سیاسی افغانستان بود. دیکتاتوری از آغاز احراز قدرت، در واقع، تبلور واقعیت درونی حزب بود. حزب غیر دموکراتیک نمی‌توانست دولت دموکراتیک به میان آورد.

پنجم، دیکتاتوری؛ آقای نایبی می‌افزاید، نبود دموکراسی در حزب به گونۀ شدیدتر در دولت تبارز یافت. از "جمهوری دموکراتیک افغانستان" یک دیکتاتوری ساخته شد. با گسترش جنگ داخلی و رشد اپوزیسیون نظامی، ابعاد نظامی ـ پلیسی سازمان حزب برازنده تر شد و حزب از یک سازمان اداری به یک سازمان نظامی ـ اداری مبدل شد. پس از ورود نیروهای نظامی شوروی به افغانستان، حزب ارادۀ حاکمیت دولتی را نیز از دست داد و به یک نیروی اجرایی دست دوم مبدل شد. به نظر آقای نایبی، همین عوامل دست به دست هم داد و نیروهای مخالف داخلی با کمک دولت‌های منطقه و "امپریالیسم جهانی" رویدادهای خونین و دردناک رقم زدند.

منبع: بی‌بی‌سی فارسی / 9 و 10 نوامبر 2017

لینک اصلی: اینجا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد