مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

فروپاشی سوریه حتمی است (دیدگاه روسی)

روز جمعه، بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، 50 ساله می شود. او که زمانی رهبر مترقی به شمار می رفت، از مدت ها پیش، در برابر دیدگان جهان به «دژخیم خون آشامی» بدل شده است که هم در غرب و هم در شرق، خواهان برکناری اش هستند. اسد – نمونه استقامت سیاسی حیرت انگیزی است: به رغم آن که رژیم وی با خطر سقوط قریب الوقوعی مواجه است، اسد هنوز طبق معمول، بر مصدر قدرت باقی است.   بشار اسد روز تولد خود را در شرایطی خوبی جشن نمی گیرد: این کشور درگیر جنگ داخلی است که زندگی صدها هزار نفر را پایمال کرده است. شبه نظامیان داعش (سازمانی که در روسیه به عنوان سازمان افراط گرا شناخته شده است) هر روز بیش از پیش خود را آزاد احساس می کنند. آمریکا و کشورهای اروپایی ضمن متهم کردن رژیم بشار اسد به دامن زدن به جنگ و رشد اسلام گرایی تندرو، خواهان برکناری هر چه سریع تر وی هستند.

هم مخالفان و هم هواداران رئیس جمهور سوریه از سر سختی سیاسی اسد حیرت زده هستند، اگرچه، در دیدار حضوری، وی به هیچ وجه رهبر خشنی به نظر نمی رسد. یوری ماتسارسکی، خبرنگار روسی که در سال 2013 میلادی، با رئیس جمهور سوریه مصاحبه کرده، می گوید: «او یک فرد خسته ای به نظر می رسید که در حقش جفا می شود. او کاملاً یک فرد غیر نظامی و آرامی است که با لحن آرامی سخن می گوید». آنا چیزادو، خبرنگار، در مقاله خود تحت عنوان «پرتره صمیمی قاتل جمعی» در نشریه «The New Republic» درباره اسد چنین می نویسد: «دوستان و حتی بسیاری از مخالفان، او را فرد بسیار خوشرویی معرفی می کنند که همواره حاضر است از روابط خود برای کمک کردن و پیدا کردن شغل برای افراد استفاده کند».

افراد آشنا با رهبر سوریه خاطر نشان می کنند که اسد اسیر مقام ریاست جمهوری اتفاقی خود شده است که انتخابش به عنوان جانشین پدر، به خواست، حافظ اسد، پدرش عملی شده است. حافظ اسد باسل، پسر بزرگش، را برای این منظور در نظر گرفته بود که در سال 1994 میلادی، در تصادف با خودرو جان خود را از دست داد. اسد کوچک، بر خلاف برادر فقیدش که حرفه نظامی را انتخاب کرده بود، به حرفه کاملاً صلح جویانه ای، چشم پزشکی امید بسته بود. وی بعد از به پایان رساندن دانشکده پزشکی در سوریه، به مدت دو سال در بیمارستانWestern Eye Hospital لندن طرح خود را گذارند. یکی از همکاران وی در این کلینیک در مصاحبه ای با نشریه «گاردین» گفت: «او هرگز خود را فرد مهمی نشان نمی داد».

بشار اسد که یک صدم از اعتبار پدرش را نداشت، در ابتدا، فقط به این خاطر که وارث خاندان برجسته اسد بود، از سوی سوری ها پذیرفته شده بود. سوری ها به رئیس جمهور خود القاب تمسخر آمیزی می دادند و هرگز او را جدی نمی گرفتند، اگرچه به بروز تحولات در کشور نیز امید بسته بودند: محمد، سوری تباری که در حال حاضر مقیم دبی است، دیدگاه های سوری های را چنین توصیف می کند: «وقتی او رئیس جمهور شد، همه امید داشتند که او اوضاع کشور را تغییر دهد، زیرا او سال های طولانی را در انگلیس گذارنده بود. امید داشتند که تحصیلات وی و تجربه زندگی اش در غرب، او را تغییر داده باشد و در اداره کشور شیوه های متفاوت با پدرش را در پیش گیرد. او برخی اقدامات به نسبت خوبی انجام داد، اما تمامی آنها فقط برای تبلیغ خود بود و به زودی، مردم درک کردند که او کمترین تفاوتی با پدرش ندارد».

سیستم به طور دقیق جا افتاده و همچنین، بخشی از گارد قدیمی او را یاری دادند تا بر سر قدرت باقی بماند. الکساندر ایگناتنکو، مدیر انستیتوی دین و سیاست، می گوید: «قاعده کلی از این قرار است که رئیس جمهور از اطرافیانش تأثیر می گیرد که در مورد بشار اسد، به طور کامل مصداق پیدا می کند. او خود – کاملاً فرد غیر نظامی، آرام و روشن فکری است، اما پدر وی توانست تیم منسجمی را برای رهبری دولت تشکیل دهد». در حال حاضر، سرنوشت سوریه در دست بشار اسد قرار نگرفته است، اما سرنوشت علوی ها - اقلیت قومی که در صورت پیروزی اسلام گرایان، نابودی قطعی در انتظارشان خواهد بود، در دستان وی است. گیورگی میرسکی، خاور شناس، اشاره می کند: «در حال حاضر، راه نجات وی، در سایه وجود درگیری در میان خود دشمنانش، پا بر جا مانده است».

دوست جان کری
اسد اغلب خود را متحد روسیه می نامد. حضور نظامیان روسی در سوریه که به ظاهر هیچکس منکر آن نیست، نیز از آن گواهی دارد. در حقیقت، بشار اسد برخلاف پدرش، ارتباط چندانی با روسیه نداشت: ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در سال 2012 میلادی، در پاسخ به پرسش خبرنگاران فرانسوی، مبنی بر این که آیا این کشور این امکان را دارد که در صورت لزوم پناهندگی رهبر سوریه را بپذیرد، گفت: «می توانم بگویم که او اغلب در پاریس بوده، تا مسکو».

در حقیقت، وقتی اسد شخصیتی بود که همواره «دستش فشرده می شد»، اغلب مهمان خصوصی در پایتخت های کشورهای اروپایی می شد. در سال 2000 میلادی، و بعد از مرگ پدرش، او به عنوان رئیس جمهور کشور انتخاب شد و در رسانه های گروهی غرب، وی را به عنوان اصلاح طلب معرفی کردند و جان کری، وزیر امور خارجه آینده آمریکا، رهبر سوریه را دوست خود نامید. در آن ایام، کری می گفت: «سوریه – بازیگر مهم در تأمین ثبات در منطقه به شمار می رود».

در آن زمان، کری به عنوان رئیس کمیته امور بین الملل، چندین بار با اسد دیدار کرد. در آن دوره، واشنگتن تلاش می کرد، بعد از پایان گیری دوره هشت ساله ریاست جمهوری جرج بوش که برای او، سوریه به همراه ایران و عراق، محور شرارت محسوب می شدند، رابطه برقرار کند. این ریشخند سرنوشت بوده که برای نخستین بار، جرج بوش بزرگ تلاش کرد تا با اسد بزرگ، رئیس جمهور سوریه، ارتباط برقرار کند. او رهبر سوریه را برای شرکت در ائتلاف بین الملل علیه صدام حسین در سال 1991 میلادی، دعوت کرد.

گره اسد
به همان سرعتی که اسد بزرگ برای مدتی به یار خوب آمریکا بدل شده بود، اسد کوچک نیز از «گورباچف سوریه» به شیطان دوزخ بدل شد و جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، او را با هیتلر مقایسه کرد: «با تبدیل اسد به یک اهریمن، همان وضعی به وجود آمد که با تبدیل صدام حسین و معمر قذاقی به اهریمن شاهدش بودیم». این پزشک زمانی روشن فکر، در آن ایام، با افرادی که از وی ارایه آزادی های انسانی را طلب می کردند، با خشونت برخورد کرد. بخشی از مخالفان کشته شدند، برخی دیگر از کشور فرار کردند و بخش اعظم آنان به زندان هایی باز گردانده شدند که خود اسد پیش از این، آنان را از آنجا آزاد کرده بود. بعد از آن، آمریکا علیه سوریه تحریم هایی را اعمال کرد تا اسد را به نشان دادن سازگاری بیشتر ناگزیر سازد.

در کاخ سفید انتظار داشتند که اسد با موج «بهار عرب» مانند تونس و مصر، سرنگون شود، اما او با این وعده که اصلاحات را ادامه خواهد داد، با سر سختی تظاهرات مخالفان را سرکوب کرد. در دسامبر سال 2011 میلادی، وی در پاسخ به این پرسش باربارا اولترز، گوینده مشهور تلویزیونی آمریکا، در رابطه با این که آیا او خود را «دیکتاتور و ظالم» می داند یا خیر، با لبخند گفت: «مهم این است که سوری ها من را چه حساب می کنند و نه این که من خودم را چه می دانم». اسد گفت: «ما هرگز خود را دمکرات نخوانده ایم، اما در حال پیشرفت هستیم».

اما، به زودی از این کشور «در حال پیشرفت» کمترین اثری بر جای نماند: در سوریه، جنگ داخلی آغاز شد که در آن، چه مخالفان نادین محور و چه اسلام گرایان تندرو شرکت داشتند که زمانی، حافظ اسد آنان را سرکوب کرده بود. در ماه اوت همان سال نیز، در تمامی شبکه های تلویزیونی آمریکا این خبر فوری پخش شد: «پرزیدنت اوباما خواهان برکناری اسد است».

اما، اسد کنار نرفت و جنگ با قدرت تمام ادامه یافت. اسلام گرایانی از تمامی اقشار جذب جنگ سوریه شدند. در اوت سال 2013 میلادی، برای بشار اسد زنگ خطر دیگری به صدا در آمد. بعد از انتشار خبرهایی مبنی بر این که نظامیان سوری علیه شورشیان سلاح شیمیایی به کار برده اند، آمریکا خود را برای آغاز عملیات نظامی علیه دمشق آماده کرد. در آن زمان، روسیه مداخله کرد و با آمریکا در خصوص خارج کردن تسلیحات شیمیایی از سوریه توافق کرد و خود این کشور نیز به قرارداد بین المللی منع این تسلیحات پیوست.

به رغم وجود جنگ داخلی، این امر میسر شد و بسیاری از ناظران بین المللی در آن زمان به کنایه می گفتند که ولادیمیر پوتین «گره اسد را باز کرد». اما، اکنون دوباره این گره بسته شده است. افزون بر آن، اکنون، از این سخن می رود که آیا در مجموع، سوریه که از لحظه آغاز مناقشه در آن، 230 هزار نفر کشته شده اند، به عنوان یک کشور بر روی نقشه جهان باقی خواهد ماند یا خیر. احتمال دارد که این آخرین سالگرد تولد اسد بر روی تخت ریاست جمهوری سوریه باشد. تئودور کاراسیک، کارشناس خاور نزدیک اهل دبی، می گوید: «جشن غم انگیزی است: از یک سو، او توانست زنده بماند و از سوی دیگر، او تمامی موجودیت سوریه را که پدرش برای کشورش به وجود آورده بود، از بین برد. من فکر می کنم که فروپاشی سوریه حتمی است».

 
نویسنده:
الکساندر براترسکی
منبع:
سایت اداره کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد به نقل از «گازی یتا رو» / 11 سپتامبر 2015

لینک اصلی: اینجا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد