مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

بی‌اعتمادی راهبردی؛ چرا ایران و روسیه نمی‌توانند متحد هم باشند

مسکو تلاش می کند موازنه قدرت را در خاور میانه حفظ کند، موازنه ای که در راستای آن می تواند نقش واسطه کلیدی فرا منطقه ای را بازی کند. اقدامات ایران اما در جهت عکس قرار دارد- تبدیل شدن به دولت برتر در منطقه. پیدایش هر قدرت برتر در خاور میانه پاسخگوی منافع روسیه نمی باشد و ایران یک استثنا نیست.  

در سالهای اخیر ایران نقش قابل توجه روز افزونی را در سیاست خارجی روسیه بازی می کند. مسکو بصورت مداوم از ایران در موضوعات مختلف حمایت می نماید و روسای جمهور دو کشور چندبار در سال با هم ملاقات می نمایند. در عین حال دیپلمات های روس به صورت بی پرده می گویند که ایران و روسیه متحد نیستند و ایرانیان دائما روابط خوب کرملین با دشمن راهبردی ایران- اسرائیل را یادآور می شوند.

ظاهرا روابط دو کشور به سطح بی سابقه ای از همکاریها ارتقا یافته است، اما تبدیل آنها به روابط اتحادی واقعی به هر شکل میسر نمی شود. اهداف مختلف ایران و روسیه در خاور میانه مسیر به سمت نزدیکی های آتی را می بندند.

نفت و کریدورها

سالهای زیادی ایران برای روسیه یک حوزه درجه دو در سیاست خارجی به حساب می آمد. در سالهای 1990 و حتی سالهای 2000 مسکو روابط خود با تهران را تنها یک عامل مفید برای نزدیکی به غرب می دانست و نه بیشتر. این رویکرد تنها با بازگشت ولادیمیر پوتین به پست ریاست جمهوری در سال 2012 شروع به تغییر کرد، زمانی که جهش ها در جبهه غرب تبدیل به موضوعی غیر واقعی شد و با سرعتی ویژه در پاییز 2015 زمانی روسیه عملیات نظامی در سوریه آغاز کرد، این تغییرات صورت پذیرفتند.

این اعتقاد وجود دارد که همانا ایرانی ها کرملین را برای حضور در اقدامات نظامی برای نجات رژیم بسار اسد، متقاعد کردند. از این لحظه مسکو و تهران در یک قایق سوری قرار گرفتند و تعداد ارتباطات در سطح عالی به مراتب افزایش یافت.

با این وجود یک حمایت مشترک از اسد برای پر کردن روابط دو کشور از محتویات مشخص کافی نبود. همکاریهای اقتصادی ایران و روسیه همچنان بصورت ناچیز باقی مانده اند و جان دادن مجدد به آن حتی با کمک رویکردهای غیر استاندارد میسر نمی شود.

یکی از پر سر و صدا ترین پروژه های مشترک ایده کریدور حمل و نقل شمال- جنوب بود که می بایست اقیانوس هند را به منطقه بالتیک متصل نماید. صحبت در خصوص ایجاد مسیر برای بارهایی است که ابتدا از هند از طریق دریا به ایران منتقل می شوند و پس از آن با حمل و نقل جاده ای به بنادر خزر می رسند و در ادامه از طریق دریای خزر و یا راه آهن از مسیر آذربایجان به روسیه رسیده و بنادر آن در دریای بالتیک می رسد. علیرغم مسائل لجستیکی سخت و بارگیری چندین باره کانتینرها، این مسیر برای ارسال بار از هند به شمال اروپا سریع تر و ارزانتر بحساب می آید تا مسیر کانال سوئز.

بصورت ظاهری این کریدور حمل و نقل هم اینک وجود دارد اما فعلا واقعا تنها در بخشهای مجزای آن فعالیت صورت می پذیرد. برای اینکه شرکتهای حمل و نقل مسیر جدید را به مسیر قدیمی امتحان شده ترجیح دهند، می بایست زیرساخت های لازم را ایجاد نمود و فعالیتهای بخش های ترکیبی آن را با هم هماهنگ کرد.

در شرایط کمبود کنونی منابع و فناوری این مهم برای ایران تبدیل به مسئله ای سخت شده است. علاوه بر آن بسیاری از شرکتهای جهانی تا زمانی که تحریمهای امریکا علیه ایران حفظ شوند، ریسک استفاده از این مسیر را به جان نمی خرند. در نتیجه علیرغم وجود طرفهای علاقمند بیشمار، عملا اجرایی سازی این پرژه بسیار کند صورت می پذیرد.

در روابط تجاری دوجانبه وضعیت بصورت غیر قابل محسوسی بهتر است. ایران همچنان یکی از بازارهای مصرف معدود برای صنایع روسی باقی می ماند، هرچند که دو سوم صادرات روسیه به ایران را همچنان محصولات کشاورزی و خوراکی تشکیل می دهند.

همچنین حدود 20% - محصولات حمل و نقل شامل لکوموتیو و واگن های راه آهن، تجهیزات، فلز و محصولات صنایع شیمیایی تشکیل می دهند. در مجموع اعداد کاملا ناچیز می باشند. در سال 2018 حجم تجارت ایران و روسیه به رقم 1.7 میلیارد دلار یعنی در سطح مبادلات با ایرلند و رقمی کمتر از 1% گردش تجاری خارجی روسیه می باشد.

علت در اینجاست که این کشورها عملا چیزی برای پیشنهاد کردن به یکدیگر ندارند، از آنجایی که هر دو منابع هیدروکربنی صادر کرده و به فناوری خارجی و محصولات صنعتی احتیاج دارند. فعالیت کمیسیونهای مشترک دولتی، شورای تجاری و سایر نهادهای زیر دستی صنعتی تا حد زیادی شکل فرمالیته را به خود گرفته است.

علیرغم حمایتهای سیاسی از جانب مسکو، میل تجارت روسیه برای کار با ایران و دور زدن تحریمهای امریکا شعله ور نیست. در نتیجه در نوامبر 2018 شرکت «زاروبژ نفت» بدلیل نگرانی از تحریمهای امریکا که در دور زدن آنها در درجه اول چین و ترکیه به ایران کمک می کنند و نه روسیه، از پروژه های دارای چشم انداز در ایران خارج شد.

پروژه ها چشم پوشی از دلار در تبادلات متقابل یا برنامه «نفت در برابر کالا» را نیز بیشتر موضع سیاسی کرملین می خوانند ولی بصورت اساسی شرایط را تغییر نمی دهد. در دور زدن تحریمها در درجه اول به ایران چین و ترکیه کمک می کنند و نه روسیه.

ایجاد منطقه آزاد تجاری بین ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیایی که می بایست در همین سالجاری شروع بکار کند، می توانست نقش عامل محرک را بازی نماید. اقلام ذکر شده در توافقنامه منافع جدی را برای طرفین آن به همراه دارد- این اقلام حدود نیمی از گردش مالی بین ایران و اتحادیه اوراسیایی را در بر می گیرند. با این حال در اختیار گذاشتن فرصتهای جدید اصلا معنای اجرای آنها در عمل را نمی دهد- تحریمها، مصائب لجستیکی و عدم توانایی بخش تجاری دو کشور برای تجارت متقابل از بین نخواهند رفت. به همین دلیل نمی بایست این انتظار را داشت که ایجاد منطقه آزاد تجاری این گردش مالی ناچیز بین ایران و روسیه را چندین برابر خواهد کرد.

شرایط در بخش نفت و گاز سخت تر هم هست. ایران و روسیه در بازار جهانی نفت رقیب هم می باشند و در حوزه گازی نیز رقبای احتمالی می باشند. تهران بشکل کاملا جدی نگران ارتباطات مسکو و ریاض و تلاشهای مشترک آنها برای تاثیر گذاری بر قیمت نفت می باشد. علاوه بر آن ایرانیان این نگرانی را دارند که روسیه از موقعیت ایجاد شده بواسطه اعمال تحریمها علیه ایران استفاده کرده تا جایگاه ایران را در بازار نفت تصاحب کند.

در نتیجه همکاری های اقتصادی ایران و روسیه محدود می باشد و بعید است در آینده متصور این وضعیت تغییر نماید. این حوزه منافع مشخصی را برای طرفین به همراه دارد اما قطعا این منافع در حدی نیست تا عامل ایجاد شراکت به تمام معنا بین طرفین گردد.

جامعه معنایی ندارد

نظرات جمعی در هر دو کشور نیز به نزدیکی دو کشور کمکی زیادی نمی کند. در روسیه نسبت به ایران صریح بگوییم بی تفاوت هستند. مردم حاضرند در خصوص اکراین، اروپا، ایالات متحده با هم بحث بکنند ولی خاورمیانه برای آنها کم اهمیت می باشد اگر سوژه های خاص مربوط به حضور روسیه سوریه را از این مهم قلم بگیریم. روابط تهران و مسکو توجه خاصی را به خود جلب نمی نماید و ایران در بین غالب شهروندان روسیه هیچ احساساتی را بر نمی انگیزد.

روسیه در بین ایرانیان برعکس توجه کمی را به خود جلب نمی کند. بحث در خصوص اینکه آیا می شود به روسیه اعتماد کرد، آیا ارزش این را دارد که با مسکو روابط را ایجاد کرد، دائما در رسانه های ایرانی قابل مشاهده می باشد. وجود انتخابهای مشخص در ایران زمینه گذار این شده است که در موضوع روسیه سیاستمداران جریانهای مختلف تلاش به جمع آوری امتیاز کنند.

اینکه چقدر افکار عمومی در ایران می تواند موثر باشد، به سادگی از داستان مربوط به پایگاه هوایی شهید نوژه در آگوست 2016، معلوم می باشد. در آن زمان مسکو با تهران در خصوص استفاده از پایگاه ایرانی در نزدیکی شهر همدان بعنوان پایگاهی هوایی برای خدمات رسانی به هواپیماهای نیروی هوایی روسیه که مشغول عملیات در سوریه بودند، به توافق رسید. این در حالیست که این خبر باعث ناراحتی در بین جامعه ایران شد و بعد از آن در مجلس ایران.

منتقدان به قوه مجریه و نظامی اصل تصویب شده بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی در ایران در خصوص غیرقابل امکان بودن حضور نیروهای خارجی در خاک کشور، را یادآور شدند. به نظر میرسید که موافقتها در خصوص استفاده از پایگاه هوایی در بالاترین سطوح بدست آمده است و حملات هوایی موفق بر علیه مواضع مخالفان بشار اسد در راستای منافع دو کشور می باشند. با این وجود فشار اجتماعی در ایران کفایت کرد برای اینکه دولت ایران در کمتر از یک هفته مجوز استفاده از پایگاه نظامی در همدان را پس بگیرند.

در اینجا حافظه تاریخی بود که کار خودش را کرد. در طول قرون نوزدهم و بیستم روسیه و پس از آن شوروی بارها تمامیت ارزی ایران را زیر سوال بردند. جداسازی قفقاز جنوبی، تیرباران اولین مجلس ایران توسط اسلحه های افسر قزاق لیاخوف، اشغال ایران توسط نیروهای نظامی شوروی و انگلیسی در سال 1941- اینها همه اتفاقات با اهمیتی برای تاریخ ایران می باشند که تا کنون احساسات ملی ایرانیان را جریحه دار می کنند. رجوع به گذشته در روابط ایران و روسیه دائما در روزنامه های ایرانی پدیدار می شوند. در سطح زندگی عادی نکته منفی نسبت به مردم روسیه وجود ندارد، اما دیدگاه ایرانیان به دولت روسیه بیشتر بر مبنای بی اعتمادی استوار است.

بدون شک سیاست خارجی ایران را افکار عمومی تشکیل نمی دهند. سیاستمداران ایرانی در دولت رهبر دینی و اطرافیان وی و نیز نظامیان در رابطه با مسکو به مراتب عملگرا تر و آرامتر از مخاطبان رسانه های ایرانی می باشند که بر مبنای کلیشه های بر گرفته از تجربه تاریخی فکر می کنند. در عین حال تهران بر خلاف دولت روسیه مجبور است که دائما اصلاحاتی را در افکار عمومی در خصوص ایجاد روابط با کرملین صورت دهد.

ایدئولوژی زدایی و عملگرایی

روابط ایران و روسیه بواسطه رویکرد عملگرای هر دو طرف توانسته به این سطح بالا برسد: مسکو نهایتا از سیاست لیبرال غرب جدا شد و ایران از تعصبات خشک دینی در ایجاد امت جهانی و صادرات انقلاب اسلامی، خارج شد. اما اینک همین عملگرایی موانع را برای نزدیکی در آینده ایجاد می نماید.

روسیه در خاور میانه سیاست چند محوری را اجرا می کند. مسکو آماده است تا نه تنها با کشورهای شریک مثل سوریه، مصر، اسرائیل همکاری کند، بلکه روابط با شرکای جدید که در گذشته نه چندان دور کشورهای دوری برای روسیه بودند مثل قطر و عربستان سعودی را معماری نماید. در نتیجه اینگونه می شود که روسیه به دنبال ایجاد روابط با متحدین و دشمنان واضح ایران می باشد.

مسکو در تلاش است تا تاثیر خود را در خاورمیانه با استفاده از این امر که ایالات متحده حضور خود را در منطقه کم می کند، تقویت نماید؛ اما تلاش نمی کند همان نقشها را ایفا کند که واشنگتن ایفا می کند. روسیه نه پتانسیل اقتصادی و نه پتانسیل سیاسی کافی را ندارد تا بتواند هژمونی در منطقه ایجاد نماید به همین دلیل هدف آن- حفظ موازنه قدرت  که در راستای آن می تواند نقش میانجی فرامنطقه ای کلیدی را بازی کند، می باشد.

اقدامات ایران تا حد زیادی در تقابل این می باشد- تبدیل شدن به دولت برتر در خاورمیانه که تا آنطور که در ایران تصور می کنند تنها راه تامین امنیت جمهوری اسلامی می باشد. چنین هدفی برای اکثر کشورهای منطقه قابل پذیرش نیست و به نظر مسکو عامل حفظ ثبات در خاور میانه نمی باشد. پیدایش هرگونه قدرت غالب در خاور میانه پاسخگوی منافع روسیه نمی باشد- ایران نیز از این مهم مستثنی نیست.

بدین ترتیب علیرغم همکاری فعالانه در سوریه، رویکردهای کشورها نسبت به سیاست خاورمیانه ای اجازه رشد بیشتر همکاریها به سطحی بالاتری را نمی دهند. حوزه های دیگر نیز زمینه ای برای توسعه روابط را ایجاد نمی نمایند.  از منظر اقتصادی هر دو کشور حاضر به کار با یکدیگر می باشند اما برای مبنای جدی برای توسعه در این حوزه وجود ندارد. روسیه شاید مایل است تا تهران را از تحریمها نجات دهد، اما وی اصلا آماده نیست در این راستا برای خودش خسارت ایجاد نماید. از نظر ارزشی نیز ایران شیعی و روسیه لائیک محافظه کار با اکثریت مسلمانان اهل تسنن بکلی از هم دور می باشند.

روسیه امروز در تلاش است تا بر همخوانی های در مواضع سرمایه گذاری کند و نه بر روی اختلاف نظرها. مسکو سوالات مربوط حقوق بشر و یا برنامه موشکی ایران را مطرح نمی کند.

عملگرایی و وابستگی متقابل در خاور میانه در آینده توسعه همکاریهای ایران و روسیه را تعیین خواهند نمود. اما در سطح سیاسی کشورها از قرار معلوم به بالاترین سطح نزدیکی دست یافته اند. در ادامه رویکردهای متفاوت نسبت به سیاست منطقه ای تهدید رشد تناقضات و برخورد منافع را ایجاد می نماید. به همین دلیل هدف واقعگرایانه- عدم تلاش برای دستیابی به مرزهای جدید بلکه حفظ حداقل همین سطح روابط می باشد.
 
نویسنده: نیکیتا اسماگین
منبع: ایراس به نقل از «کارنگی مسکو» / 4 ژوئن 2019

لینک اصلی: اینجا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد