مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

احیاء رقابت روسیه و آمریکا برای برتری در نظام بین الملل

ولادمیر پوتین در احیاء جایگاه این کشور موفقیت هایی به دست آورده است.

در خلال بیست و پنج سال گذشته، مردم آمریکا چنین تصور کرده اند که کشورشان قدرتی بی رقیب در جهان است. آمریکا با پیروزی در جنگ سرد، در هر گوشه ای از جهان حضور داشته است.   آمریکا قهرمان بازسازی اروپای شرقی و توسعه دامنه ناتو و اتحادیه اروپا به سمت شرق بوده است. آمریکا رهبری ائتلاف بین المللی را بر عهده داشت که تومار صدام در در هم پیچید و مانع از آن شد که ایران بتواند به جنگ افزار هسته ای دست پیدا کند. آمریکا با بهره گیری از ناتو توانست اسلوبودان میلوسویچ، رئیس جمهوری صربستان را از ارتکاب جنایات جنگی بیشتر بازدارد. پس از حملات یازده سپتامبر، آمریکا رهبری مبازه جهانی با تروریسم را بر عهده گرفت.

آمریکا به اینکه دیگران از این کشور پیروی کنند عادت کرد. اما اکنون دیگر این گونه نیست. هم آمریکا و هم جهان تغییر کرده اند. به تازگی این گونه به نظر می رسد که کشور دیگری نیز در صحنه بین المللی در حال ظهور است که وجود آن را نیز نمی توان نادیده گرفت و آن روسیه است.

تردیدی وجود ندارد که ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه از جهانیان می خواهد که چنین باوری داشته باشند. مأموریت وی زمانی که هیجده سال پیش به قدرت رسید، احیای جایگاه کشورش به عنوان قدرتی بزرگ بود، از جمله اندک قدرت هایی که ساختار، ماهیت و مسیر حرکت تحولات بین المللی را تعیین می کنند و از چنان قدرتی برخوردار است که هیچ مشکل و مسئله بین المللی بدون ایفای نقش و کمک مسکو قابل حل نباشد. پوتین در این راستا موفقیت چشمگیری به دست آورده است.

پوتین جسورانه در سال ٢٠١٥ در سوریه دخالت کرد و توانست بشار اسد رئیس جمهور این کشور را از شکست قطعی نجات دهد و به وی کمک کرد تا بار دیگر کنترل اوضاع کشور را به دست گیرد. اکنون روسیه رهبری تلاش های دیپلماتیک را برای حل و فصل مناقشه سوریه بر عهده دارد و آمریکا در این زمینه تا حدودی هیچ نقشی بر عهده ندارد. شاید روسیه نتواند به تنهایی مذاکرات صلح سوریه را پیش ببرد اما دیگر بدون حضور و دخالت روسیه نمی توان در سوریه صلح برقرار کرد.

دیپلماسی روسیه در سراسر منطقه خاورمیانه به همین گونه با موفقیت همراه بوده است. تا همین اواخر، آمریکا در این منطقه از جهان تنها بازیگر بود. حضور نظامی، اقتصادی و سیاسی آمریکا را در این منطقه هنوز هم نمی توان دست کم گرفت اما روسیه توانسته است با موفقیتی که در سوریه به دست آورده است، اعتبار و جایگاه آمریکا را به عنوان شریکی قابل اعتماد و کارساز به گونه چشمگیری متزلزل کرده است. روسیه با همه کشورهای مهم منطقه از جمله مصر، ایران، عربستان سعودی، ترکیه و اسرائیل روابطی گرم و کاری دارد. روسیه می تواند نقشی مهم، اگر نگویم قاطع در شکل گیری توازن قدرت جدید در منطقه ایفا کند.

در اروپا، روسیه توانسته است با دست اندازی به اوکراین نشان دهد که با توسل به زور می تواند طرح ها و نقشه های ناتو و اتحادیه اروپا برای گسترش به سمت شرق را نقش بر آب کند. نه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و نه اتحادیه اروپا نمی توانند بدون کنار آمدن با روسیه دامنه فعالیت خود را به سمت شرق گسترش دهند، وضعیتی که با اوضاع در دهه های ١٩٩٠ و ٢٠٠٠ به طور کامل تفاوت پیدا کرده است. بازسازی ساختار امنیت پایدار در اروپا امروزه به چانه زنی و کنار آمدن با روسیه نیز نیاز دارد. در شمال شرقی آسیا نیز، ممکن است که مسکو در ماجرای هسته ای کره شمالی بازیگر اصلی نباشد اما مناسباتش با پیونگ یانگ باعث می شود تا در حل و فصل این مناقشه، یکی از طرف های گفتگو باشد.

در این میان، فرستادگان مسکو دنیا را زیر پا گذاشته اند تا نفوذ این کشور را در عرصه بین المللی تقویت کنند. در آفریقای جنوبی آن ها تلاش کردند تا از تماس های پیشین جیکوب زوما رئیس جمهوری این کشور با دستگاه اطلاعاتی شوروی سابق، قراردادی به ارزش هفتاد و شش میلیارد دلار برای ساخت چند نیروگاه هسته ای، بهره برداری کنند، اما این قرارداد همچنان با مشکلات و مسایل حقوقی رو به روست.

در لیبی، روس ها روی یکی از جنگ سالاران این کشور یعنی ژنرال خلیفه حنفر سرمایه گذاری کرده اند تا بتوانند از طریق وی که نیروهایش نیمی از خاک لیبی را تحت کنترل دارند در رقم زدن سرنوشت این کشور سهیم شوند. در ونزوئلا، شرکت نفت دولتی روسیه (روس نفت) با ارایه کمک های مالی به دولت مادرو، تلاش می کند تا در صنعت نفت این کشور سهیم شود.

روسیه نمی تواند جای آمریکا را که زمانی یکه تاز عرصه بین المللی بود بگیرد. مسکو برای مشکلاتی که در عرصه بین المللی وجود دارد راه حل عملی و ملموس ارایه نمی دهد و در این راه از حمایت کشورهای دیگر نیز برخوردار نمی باشد. اقتصاد همراه با رکود روسیه داری حجمی معادل 1500 میلیارد دلار است. در حالی که حجم اقتصاد آمریکا 19000 میلیارد دلار است و به همین علت ابزار و توانمندی لازم را برای بازسازی ویرانی های برجای مانده از جنگ ندارد و دخالت های مسکو در جریان انتخابات کشورهای اروپایی باعث شده تا بسیاری از کشورها که می توانستند منابع لازم را در اختیار روسیه قرار دهند از این کشور روی گردان شوند. اما با وجود این مسایل، روسیه تلاش می کند تا به هر طریق که شده است راه خود را به پشت میز مذاکره ای که برای مناقشات راه حل پیدا می کند، باز کند.

واقعیت انکار ناپذیر این است که آمریکا نه می تواند روسیه را نایده بگیرد و نه این کشور را منزوی کند هر چند در سال های اخیر در این زمینه تلاش کرد اما موفق نشد. روسیه بخشی از واقعیت دنیای چند قطبی در حال ظهور است.

گرچه آمریکا تلاش می کند تا تصویری شرور و اهریمنی از روسیه ارایه دهد اما واقعیت این است که باید از احساس اعتماد به نفس، با این کشور مراوده کند. آمریکا همچنان قدرت نرم و سخت درجه یک جهان است و بیش از هر کشور دیگری افراد با استعداد و کارآفرین را از سراسر جهان به خود جذب می کند. ایده آل ها و آرمان های آمریکایی با اینکه این کشور چندان تلاشی برای پایبندی به آن ها نشان نمی دهد اما همچنان به گونه ای گسترده با استقبال و ستایش جهانیان رو به روست.

شاید امروزه آمریکا دیگر همانند دهه ١٩٩٠ کشوری نباشد که نتوان آن را نادیده گرفت اما به هر حال در بسیاری از نقاط دنیا شریکی به مراتب مهم تر از روسیه به شمار می رود. چیزی که آمریکا برای احیای قدرت گذشته خود به آن نیاز دارد، داشتن اراده برای اقدام است.

نویسنده: توماس گراهام
منبع: اداره کل رسانه های خارجی وزارت ارشاد به نقل از «فایننشال تایمز» / ١٧ دسامبر ٢٠١٧

لینک اصلی: اینجا
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد