مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

سابقه سوال برانگیز روسیه در مبارزه با تروریسم

به لحاظ نظری، روسیه و امریکا پیرامون مبارزه با تروریسم در یک جبهه قرار دارند. هر دو کشور از حملات افراطی اسلامگرا به قلمروی خود رنج می برند و هر دوی آنها مخالف دولت اسلامی عراق و شام، موسوم به داعش هستند. رئیس جمهور پیشین ایالات متحده باراک اوباما اغلب اظهار می داشت که آماده است تا با روسیه در خصوص بحران سوریه همکاری کند، به طوری که در ژوئن 2016 پیشنهاد همکاری نظامی را با روسیه را مطرح کرد.   

جانشین وی، دونالد ترامپ، در سخنان خود، همواره بیان داشته که از کمک های پوتین علیه داعش استقبال می کند. در تاریخ 11 نوامبر، روسیه و ایالات متحده امریکا، طی بیانیه ی مشترکی، تصمیم خود را در خصوص مبارزه با داعش اعلام کردند و 10 روز پس از آن به بحث در خصوص همکاری های مبارزه با تروریسم پرداختند.
 
با این حال، چنین خوشبینی ای در خصوص همکاری با روسیه در مقابل تروریسم، اشتباه است. از سوریه گرفته تا افغانستان، پوتین همواره سعی داشته از طریق حفظ روابط خود با گروه های تروریستی ای همچون حزب الله و طالبان، تروریسم را ترغیب و تشویق کند تا اینکه با آن مبارزه نماید. سابقه روسیه نشان می دهد که این کشور هرگز یک شریک قابل اعتماد یا یک دولت مطمئن برای غرب در جنگ با تروریسم نخواهد بود.

راهبرد روسیه در سوریه
برای فهم حماقت گنجاندن روسیه در شمار متحدان ضدتروریست نیاز نیست از سوریه فراتر رویم. هدف روسیه از آغار شورش های سال 2011 در سوریه، همواره حفظ رژیم بشار اسد بوده است. در سپتامبر 2015، هدف اصلی مسکو مداخله نظامی در سوریه بوده است و نه مبارزه با داعش و سایر گروه های تروریستی.
 
این واقعیت که «بسیاری از تسلیحات مسکو در سوریه به کار گرفته شده است»، ارتباطی با مبارزه با داعش ندارد. واحدهای پیشرفته ی نیروی دریایی و دفاع هوایی روسیه که در سوریه بکار گرفته شده بود به مسکو اجازه میداد تا اعمال قدرت و حضور خود را گسترش دهد و این نشان می دهد که هدف واقعی آن محدود نمودن توانایی غرب در مانورهای منطقه ای است. گزارشات متعدد نشانگر آن است که بیشتر این حملات هوایی روسیه، خارج از مناطق تحت کنترل داعش قرار دارد و عمدتا مخالفان اصلی سوریه را مورد هدف قرار می دهد. در بسیاری از این موارد، این حملات حتی به تقویت داعش نیز کمک می کند.
 
علاوه بر این اگر روسیه تصور می کند که اینگونه کنش ها در جهت منافع مسکو خواهد بود، با گروه های تروریستی همدست نخواهد شد. بالافاصله بعد از مداخلات پوتین در سوریه، حزب الله و مسکو از تاسیس اتاق های عملیات های مشترک در لاذقیه و دمشق خبر دادند. در نوامبر 2015، مسکو و حزب الله، به طور رسمی همکاری با یکدیگر را برای تاسیس کانال های ارتباطی و هماهنگ سازی عملیات های نظامی در سوریه آغاز نمودند. اگرچه اولین هیئت حزب الله لبنان در اکتبر 2011 از مسکو بازدید کردند، اما بیشتر گزارش های اخیر نشان می دهد که حزب الله در کنار گروه های روسی، در سوریه مبارزه کرده است. با توجه به گزارش موسسه کارنگی در ژانویه 2017، یک فرمانده حزب الله در حلب اظها داشته است: "روابط ما با روس ها بهتر از عالی است".
 
بازی دوگانه در افغانستان
غیر قابل اعتماد بودن روسیه در خصوص تروریسم، به سختی به سوریه محدود می شود. افغانستان در اواخر سال 2007 را در نظر بگیرید؛ جایی که در آن مسکو یک خط ارتباطی با طالبان را باز کرده بود. به گزارش یکی از مقامات طالبان، "ما یک دشمن مشترک داشتیم، ما نیاز داشتیم تا از شر ایالات متحده ی امریکا و متحدین آن در افغانستان خلاص شویم و روسیه نیز خواهان خروج فوری نیروهای خارجی از افغانستان بود."
 
پوتین در حالی که با طالبان ارتباط برقرار می کرد، به حمایت از تلاش های ایالات متحده امریکا ادامه می داد. در اوایل سال 2009 مسکو به راه اندازی «شبکه ی توزیع شمالی»، یک مسیر عرضه ی انرژی از اروپای شرقی تا مرز افغانستان و ازبکستان کمک کرد. اما مسکو تنها پس از تحت فشار قرار دادن قزاقستان به بستن پایگاه های هوایی ماناس – که این کشور به امریکا اجاره داد بود – موافقت نمود.
 
با این حال، گزارش های 2017 نشان می دهد که پشتیبانی مسکو از طالبان فراتر از تعاملات دیپلماتیک است. مقامات ارشد نیروهای نظامی کشورهای غربی مانند ارتش امریکا و فرمانده کل ارتش ناتو در اروپا در این خصوص که مسکو از فوریه سال جاری (2017)، طالبان را مسلح میکند بحث کرده اند. رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه ایالات متحده در ماه آوریل، اظهار داشت: "از آنجا که روسیه تسلیحات درخواستی طالبان را تامین می کند، به طور قابل توجهی نقض قوانین بین المللی و نقض قوانین شورای امنیت سازمان ملل محسوب می شود."
 
بعضی تحلیلگران خاطر نشان می کنند که ممکن است طالبان به سادگی دست به ذخیره های بزرگ سلاح های روسی بزند که بعد از اشغال شوروی در افغانستان باقی مانده است. بی شک این بخشی از تصویر است،  من از یکی از مقامات افغان در سفر اخیر خود به این کشور، دریافتم که دولت افغانستان تجهیزات نظامی جدید روسیه را از طالبان مصادره کرده است؛

تجهیزاتی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی ساخته شده بود. حال اینکه این گروه به طور مستقیم این سلاح ها را از مسکو دریافت می کند، هنوز معلوم نیست. مسکو، بر خلاف واشنگتن، فروش سلاح های ثانویه را ممنوع می کند یا خیر. صرف نظر از این، باید در قابل اعتماد بودن مسکو به عنوان یک شریک ضد تروریسم تردید داشت.
 
ایران به عنوان متحد روسیه نیز حمایت خود را از طالبان تقویت کرده است. در نگاه اول، این موضوع، با توجه به ضدشیعه بودن گروه طالبان، کمی عجیب به نظر می رسد، اما از چشم انداز ژئوپلیتیک، تهران دلیل خوبی برای تغییر سیاست ضدطالبانی خود دارد. برای مثال پشتیبانی محدود از طالبان، خروج امریکا را از افغانستان تسریع می بخشد، این موضوعی بود که مسکو و تهران هر دو به دنبال آن هستند. مقامات ارشد افغان ادعا میکنند که گزارشات اطلاعاتی از ایران که گروه های طالبان را با استفاده از تسلیحات مسکو، مسلح و تجهیز می کرده است، دریافت کرده اند.
 
روسیه این واقعیت را که گروه های طالبان توسط مسکو مسلح می شوند را انکار می کند و مدعی است این کانال ارتباطی با طالبان ضروری است چرا که آنها یک دشمن مشترکی دارند به نام داعش. معاون فرماندار ایالت فراه، محمد یونس رسولی، خاطر نشان ساخت که "روسیه با کمک ایران، طالبان را با تسلیحات پیشرفته، تجهیز می کند". نماینده ویژه روسیه در افغانستان نیز در ژانویه 2016 متذکر شد که "منافع طالبان به طور آشکاری در تعارض با منافع ما قرار دارد". اما هنگامی که مسکو برای اولین بار در اواخر سال 2007 یک کانال را با طالبان باز کرد، داعش وجود نداشت. اخیرا مقامات افغان ادعا داشتند که طالبان در بهار امسال نتوانستد مرکز ولایت قندوز را بدون کمک مسکو تسخیر کنند، همچنان که داعش نمی تواند در قندوز فعالیت نماید.

در واقع گروه داعش در افغانستان مجموعه ی نسبتا کوچک و متنوعی از گروه هایی است که از هسته ی مرکزی داعش در عراق و سوریه جداست. طالبان و داعش اغلب در مقابل و روبروی هم قرار دارند اما در برخی موارد با یکدیگر همکاری داشته اند. دو گروه در ماه اوت سال جاری در ولایت سرپل فعالیت مشترک انجام دادند که به گفته آنها 50 غیرنظامی کشته شدند. در همین حال، تماس مداوم مسکو با طالبان، به فعالیت های این گروه مشروعیتی می بخشد که تا قبل از آن محروم بود.
 
از 11 سپتامبر 2001، پوتین خود را به عنوان یک شریک ضد تروریستی ضروری به غرب معرفی و برای آن هزینه پرداخته کرده است. برای مثال بسیاری از همان ابتدا معتقدند که بحران سوریه بدون مسکو حل نخواهد شد، اگر چه ممکن است این رویکرد ناقص باشد. به طور کلی
اولویت پوتین این است که غرب را تضعیف و تقسیم کند و در این راستا هر گروهی که برای رسیدن به این هدف آن را کمک کند، همکاری خواهد کرد. غرب معتقد به بازی برد- برد است، اما پوتین معتقد به برد- باخت؛ بدین معنی که برای اینکه او موفق شود باید غرب چیزی را از دست بدهد. سیاستمداران غربی باید نیت های واقعی مسکو را تشخیص دهند و حمایت های آن را از گروه های تروریستی محکوم کنند.

همچنین آنها باید برای بازیابی نقش رهبری در مناطق کلیدی ای همچون خاورمیانه تلاش کنند و مسکو را جهت تغییر رفتارش تحت فشار قرار دهند. همراهی با مسکو هیچ گاه منتج به یک ثبات حقیقی و پایدار نخواهد شد؛ بلکه، تضمینی بر اشاعه منازعات و بحران برای سال های پیش رو به شمار می آید.
 
نویسنده: آنا بارچوسکایا، تحلیلگر مؤسسه مطالعات خاورمیانهِ واشنگتن
منبع: ایراس به نقل از «فارین افرز» / 23 نوامبر 2017
 
لینک اصلی: اینجا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد