انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نوعی روسیه را هم درگیر کرد. ولادیمیر پوتین در وصف دونالد ترامپ از عباراتی زیبا استفاده میکرد و متقابلا هم ترامپ از پوتین و سیاستهایش تعریف میکرد. در حقیقت ترامپ بخشی از آرایش را مدیون تعابیری است که در مورد پوتین به کار برده، «وی را رهبری قوی برای مسکو توصیف کرد»، شخصی که با تمام قوا در برابر همجنسگرایان ایستاد. در واقع این گروه از حامیان رئیس جمهوری جدید آمریکا، پوتین را نه یک کمونیستی پیشین، بلکه وی را یکی از حامیان اصلی تمدن غرب قلمداد میکنند.
در میانه تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، مقامات آمریکا، روسیه را به دخالت در فرآیند انتخابات متهم کردند، همان ماجرای هک کردن ایمیلهای هیلاری کلینتون و جان پودستا، رئیس ستاد تبلیغاتی این نامزد دموکرات که به باور بسیاری از تحلیلگران توسط روسیه هدایت شده بود تا راه برای ریاست ترامپ هموار شود.
پیروزی ترامپ به این ماجراها پایان نخواهد داد، حقیقت این است که آمریکا، آمریکاست و روسیه هم، روسیه و این دو کشور در آینده ممکن است با مسائل و چالشهای جدیدی روبهرو شوند. پس برای یافتن راهحل خروج از بنبست کنونی در ابتدا باید به مشکلات اساسی و ریشهای میان دو کشور توجه کرد. مهمترین چالش پیش روی میان واشنگتن و مسکو، درگیریهای اوکراین است.
طبیعتا آمریکا و مسکو از دو منظر متفاوت وقایع اوکراین را رصد میکنند. آمریکا به بهانه برقراری حقوق بشر از رهبران کییف حمایت میکند و در مقابل مسکو بر این باور است که حکومت جدید نسبت به سلف خود کمتر درگیر فساد است.
مقولهای به نام امنیت ملی
پس از تغییر و تحولاتی که در ساختار حکومتی اوکراین رخ داد، روسیه از هیچ تلاشی برای در دست گرفتن شبه جزیره کریمه فروگذار نکرد و در همین راستا بر دامنه تنشها در شرق این کشور افزود. در میانه این تنشها آمریکاییها، روسیه را به دخالت در امور داخلی اوکراین و نقض حاکمیت ملی این کشور متهم کرد. مسکو نیز با خونسردی اتهام آمریکا را رد کرد.
روسها با استناد به اسناد تاریخی مدعی شدند که شبه جزیره کریمه از ابتدا بخشی از قلمروی روسیه بوده و در سال 1960 این منطقه جزو قلمروی اوکراین قرار گرفت. روسیه همچنین برای اینکه بتواند بر این شبهجزیره کنترل داشته باشد، معاهدهای را با دولت اوکراین امضا کرد، معاهدهای که به روسها حق نظارت بر پایگاه نیروی دریایی مستقر در کریمه را داده بود.
طبیعتا چنین پایگاهی برای حراست از امنیت ملی روسیه حیاتی بود و قدرت داشتن دولت در کییف که مواضعش خلاف سیاستهای روسیه بود برای مسکو هم مهم بود و هم خطرناک. در همین راستا روسیه تنشهای شرق اوکراین را تشدید کرد. مسکو مدعی شد که ساکنان این منطقه عمدتا روس هستند و حقوقشان سالیان سال است توسط دولت اوکراین نقض شده است.
با این حال آمریکا هیچ کدام از این ادعاها را باور نکرد. به عقیده مقامات واشنگتن، روسها از مدتها پیش برای تصرف اوکراین دندان تیز کرده بودند و حتی برای کنترل شبه جزیره کریمه طرح نظامی داشتند. در همین راستا بود که آمریکا همگام با غرب(کشورهای اروپایی) روسیه را تحریم کردند. در این میان آمریکا و شخص اوباما حقیقتا ترسیدند. تحلیلگران بر این باور بودند که پوتین سودای احیای شوروی سابق را در سر دارد و با تکیه بر ایدئولوژی جدیدش میخواهد گستره هژمونیاش را گستردهتر کند.
سود متقابل
غرب در تلاش است تا حاکمیت و تمامیت سرزمین اوکراین دست نخورده باقی بماند. البته در این میان جهتگیری اوکراین به سمت غرب نیز یکی از خواستههای اصلی آمریکا واروپاست. در همین راستا، واشنگتن و متحدان اروپاییاش به دولت اوکراین و مخالفان روسیه هم به لحاظ مالی و هم تسلیحاتی کمک میکنند. روسیه نیروهایش را از اطراف اوکراین دور کرده است، خب این یک نشانه خوبی است. اما این حقیقت را نباید نادیده انگاشت که مسکو حاضر نیست از مواضعش در قبال شبه جزیره کریمه یک گام عقبنشینی کند.
در این میان فضای بیاعتمادی متقابل که میان دو کشور ایجاد شده هم مانع از دستیابی دو طرف به توافقی رسمی میشود. اما حالا با پیروزی ترامپ، کسی که در مناظرهها و سخنرانیهای انتخاباتیاش مدام از پوتین تعریف میکرد، او را همچون یک قهرمان میستود و سیاستهایش را تمجید میکرد، شاید فضا برای دو طرف رنگ و بوی دیگری بیابد. با این حال دو نکته را نباید نادیده انگاشت،
اول: آمریکا به تنهایی با حضور روسیه در اوکراین مخالف نبود و متحدان اروپاییاش همگام با واشنگتن برای عقبنشینی روسها در تلاش بودند. دوم، درست است که ترامپ در طول مبارزات انتخاباتیاش از پوتین تعریف میکرد، اما در عرصه سیاست پوتین هنوز از نیت اصلی میهمان جدید کاخ سفید بیخبر است.
نویسنده: جورج فریدمن منبع: فرهیختگان به نقل از «بیزنس اینسایدر» / 21 نوامبر 2016