مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

مطالعات ایران و روسیه

سیاست خارجی و بین‌الملل

شبه جزیره بالکان، خط مقدم جبهه جدید برخورد میان روسیه و غرب

آیا شبه جزیره ”بالکان“ پس از اوکراین، صحنه رویاروئی تازه ای میان شرق و غرب خواهد شد. روسیه به دلائلی که اهمیت تجاری و ژئوپولیتیکی یکسانی دارند، باز به سرمایه گذاری در این منطقه پرداخته. مسکو حتی با برجای داشتن نفوذ سنتی خود، نمی تواند چندان توقعی از منطقه ای داشته باشد که بیش از پیش به سوی اتحادیه اروپا روی گردانده است. 
 

آیا صربستان، کوزوو، مونته نگرو، و مقدونیه «خط مقدم جبهه»ی هستند که روسیه را از غرب جدا می سازد؟ برداشت ”جان کری“ وزیر امور خارجه ایالات متحده که روز ۲۴ فوریه گذشته در کمیته روابط خارجی سنا برآن تأکید می ورزید، چنین است. اما این روسیه بود که نخستین بار تشابهی را میان اوکراین و شبه جزیره ”بالکان“ به میان آورد. استدلالاتی که ”مسکو“ در ماه مارس ۲۰۱۴ در باره الحاق ”کریمه“ به خاک خود پیش می کشید، پژواک طعنه آمیزی از کلام سخنگویان ”سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو)“ در توجیه بمباران هوائی آن دوران علیه سرزمین های برجای مانده از فدراسیون یوگسلاوی به گوش می آمد: در هر دو مورد مطلب انگار از جای جنبیدن برای پرهیز از فاجعه ای انسان بود.

روز ۷ فوریه ۲۰۱۵، در کنفرانس بین المللی ”مونیخ“ درباره امنیت، ”سرگئی لاوروف“ وزیر امور خارجه روسیه موضوع این شباهت را از سرگرفت، تا خاطرنشان سازد که «برای تعیین وضعیت حقوقی کوزوو نظر مردم را نپرسیدند»، در حالی که در مورد [الحاق] ”کریمه“ رفراندومی برگزار گردید. بدینسان، تجزیه ”کریمه“ برای پیوستن به ”فدراسیون روسیه“، بیش از استقلال اعلام شده کوزوو سازگار با حقوق بین الملل است (۱).

بر چنین بستری ”مرکز بشر دوستی صربستان و روسیه برای وضعیت های اضطرای ’نیش‘“، شهری در جنوب ”صربستان“، آبشخور مدام بدگمانی ها و مجادله ها گردیده. این مرکز را که آقای ”ولادیمیر پوچکوف“ (۲)، معاون وقت وزیر وضعیت های اضطراری در سال ۲۰۱۲ گشود، از سال ۲۰۱۴ در درون کارخانه پیشین تجهیزات ”انفورماتیک“، در چند صد متری باند پرواز فرودگاه محلی جای دارد. در محوطه این مرکز ده ها کامیون آتش نشانی و به همان تعداد وسائط نقلیه مناسب راندن بر زمین های ناهموار متوقف گردیده اند. انبارهای آن مملو از موتورهای تولید برق، تل هائی از پتو و چادر، و کارتن های انباشته از لوازم و داروهای پزشکی است که آنها را مرتب کنار هم چیده اند. دورتر، تالار مخابرات فوق مدرنی قرار دارد که امکان پیگیری عملیات میدانی را در ارتباط مستقیم با ”بلگراد“ و ”مسکو“ فراهم می آورد.

سرتاسر این مجتمع را به روی روزنامه نگاران گشوده اند و گردانندگان مرکز که حدود چهل کارمند ثابت دارد وانمود می کنند که آنرا در شفافیت کامل اداره می کنند. آقای ”ویکتور سافیانوف“ مدیر مرکز اعلام می داشت که «ما عهده دار طرح پیشتازی هستیم. این مرکز، نخستین از نوع خود بیرون از مرزهای ”فدراسیون روسیه“ است». او شرح می داد که در ”سن پترزبورگ“ مسئول امنیت غیرنظامی بوده و «در سال ۲۰۰۲ مأموریتی بین المللی را در افعانستان» هدایت می کرده، با اذعان به اینکه که از «تجربه ای نظامی» هم برخوردار است. فایده این مرکز در سال ۲۰۱۴ به اثبات رسید: هنگام سیلاب های فاجعه باری که بوسنی هرزگوین و صربستان را درنوردیدند امدادگران روسی اولین کسانی بودند که به نجات آسیب دیدگان شتافتند.

با اینهمه شک و تردیدها برجای اند که نکند این مرکز پوششی برای سلول های اطلاعاتی و جاسوسی باشد. برخی با تشبیه آن به پایگاه آمریکائی ”باند ستیل“ در کوزوو که شمار کارکنان آن به هفت هزار تن می رسد، از آن چون «اردوگاه ”باند ستیل“ روسی» یاد می کنند. به دشواری می توان دریافت که آیا در پس کارکرد (واقعی) انسان دوستانه فعالیت های دیگری پنهان نیست؟ گرچه مطلبی را به یقین می توان گفت: این مرکز که زیر چتر مشترک وزارت موقعیت های اضطراری فدراسیون روسیه و وزارت کشور صربستان قرار دارد، نمودار اهمیت سوق الجیشی است که روسیه برای صربستان و فراتر از آن برای شبه جزیره ”بالکان“ قائل است. ”بوریس تدیچ“، رئیس جمهور پیشین صربستان که درسال ۲۰۰۸ توافقنامه تأسیس آنرا امضا کرده بود، تصریح می کرد که «این مجتمع از عزم سیاسی روسیه زاده شد. پیشنهاد گشایش آنرا ”کرملین“ به میان آورد. اما همواره بخوبی روشن بوده که این مرکز فعالیت های نظامی را در بر نخواهد گرفت».

آقای ”تدیچ“ که در دو دوره متوالی ریاست جمهوری خود (۲۰۱۲ـ ۲۰۰۴)، درعین استحکام پیوندها با روسیه، صربستان را در مسیر پیوستن به اتحادیه اروپا پیش برده بود، می گفت: «می خواستم بدون به خطر انداختن سمت گیری بنیادین به سوی ”اتحادیه اروپا“ روابط خود را با ”مسکو“ همانند ایالات متحده و چین عادی سازم». در اول ماه مه ۲۰۱۲، هنگام ریاست جمهوری او بود که صربستان از وضعیت نامزدی رسمی پیوستن به ”اتحادیه“ برخوردار گردید. در همان دوران، درهای بازار انرژی صربستان را به روی روسیه گشودند. روز ۲۴ دسامبر ۲۰۰۸، پرزیدنت ”تدیچ“ در مسکو قرارداد فروش ۵۱٪ از سرمایه بنگاه انحصار دولتی صنعت نفت صربستان (نفتا ایندوستریا صربیه) را به شرکت غول آسای ”گازپروم“ (۳) پاراف کرد. مبلغ معامله ۴۰۰ میلیون یورو، سه تا پنج بار کمتر از برآورده های تحلیل گران بود (۴). این قرارداد وضعیت مسلطی را برای روس ها، چه در انتقال سوخت به کشور و چه در توزیع داخلی آن تضمین کرده است.

چرخشی به هواداری از اتحادیه اروپا در صربستان

در انتخابات ریاست جمهوری ۶ مه ۲۰۱۲، آقای ”تومیسلاو نیکولیچ“ نامزد ”حزب ترقیخواه صرب“، تشکلی از خاستگاه ملی گرایان دست راستی تندرو و پایبند به سنت هواداری بسیار از روسیه، بر رقیبش آقای ”تدیچ“ پیروز شد. این حزب سپس در ماه مارس ۲۰۱۴ در انتخابات پیش از موعد قوه مقننه، اکثریت مطلق را به دست آورد. این حزب در سال ۲۰۰۸ در چرخشی حیرت انگیز به هواداری از اتحادیه اروپا روی آورده بود. از آن هنگام گرچه ”بلگراد“ و ”مسکو“ روابط تنگاتنگی را نگهداشته اند، با اینهمه ”الکساندار ووچیچ“ مرد قدرتمند کشور، خواستار مشی سیاسی بیشابیش هوادار غرب است. این موضع گیری، خواه از روی اعتقادی قلبی، یا به فرصت طلبی، می تواند حتی در دراز مدت اصل مقدس بی طرفی نظامی صربستان را به پرسش کشد.

با اینهمه برغم درخواست شرکای اروپائی، دولت صربستان به نام منافع اقتصادی و مناسبات سنتی دوستانه میان دو کشور، از اعمال تحریم علیه روسیه تن زد. به عقیده ”یلنا میلیچ“ مدیر بسیار طرفدار آمریکای ”مرکز مطالعات اروپائی و اتلانتیک بلگراد“َ، «با پیگیری پویه پیوستن به اتحادیه، دور نیست که حاشیه مانور صربستان کاهش یابد. کشور ناگزیر است که سیاست خارجی خود را همسوی اتحادیه گرداند». هنوز به آنجا نرسیده اند و ”بلگراد“ همچنان می اندیشد که می تواند در جهانی تعادل را حفظ کند که بحران ”اوکراین“ آنرا قطب بندی کرده است.

اسلوونی و کرواسی کشورهای همسایه صربستان نیز همه پیوندهای خود با ”مسکو“ را نگسسته اند: سوداگران روسی و اسلوونیائی در پایان سال ۲۰۱۴ در ”لوبلیونا“ یکدیگر را بازیافتند. در ماه فوریه ۲۰۱۵، نشست مجمع اقتصادی مشترک روسیه و کرواسی نیز، به دلیل تحریم بین المللی، مناقشات تند و تیزی را برانگیخت. این دو کشور عضو ”اتحادیه اروپا“ مجازات های مقرر علیه روسیه را، البته بدون شور و شوقی وافر، اعمال می کنند. بدینسان قرار بود که کمپانی ”نفت و گاز مجارستان“ سهام خود را در شرکت صنعت نفت کرواسی به غول نفتی ”روس نفت“ (Rosneft) بفروشد، اما در آغاز سال ۲۰۱۴، به دستور مقامات ”اتحادیه“ در ”بروکسل“ این معامله را برهم زدند. پا پس کشیدن از این معامله بر بحران صنعت نفت کرواسی افروده است. بخش عمده منافع اقتصادی روسیه در منطقه در حوزه انرژی تمرکز یافته و داد و ستدهای دیگر همچنان بسیار محدود مانده؛ بدینسان ”اتحادیه اروپا“ بسیار پیشاپیش روسیه شریک اقتصادی نخست تمام کشورهای منطقه گردیده است.

دیدار آقای ”ولادیمیر پوتین“ از ”بلگراد“ در روز ۱۶ اکتبر ۲۰۱۴، می بایستی فرصتی فراهم می آورد تا از روابط دوستانه صربستان و روسیه تجلیل کنند. به این مناسبت تصمیم گرفتند تاریخ رسمی بزرگداشت هفتادمین سالگرد آزاد سازی ”بلگراد“ در ۲۹ اکتبر ۱۹۴۴ را چند روز به جلو اندازند تا رئیس فدراسیون روسیه را میهمان افتخاری بزرگترین مراسم سان و رژه ای سازند که از هنگام مرگ ”مارشال تیتو“ تا آنوقت برگزار گردیده بود. افسوس که این روز ناجور از آب درآمد: صربستان از پذیرش درخواست روسیه برای اعطای وضعیت حقوقی دیپلومات به کارکنان ”مرکز بشردوستی ’نیش‘“ سر برتافت. و رئیس فدراسیون روسیه هم به مقابله تقاضای آقای ”ووچیچ“ برای تخفیف ۲۰۰ میلیون یوروئی در صورت حساب تحویل گاز را فرو گذاشت. شش هفته بعد، روز اول دسامبر روسیه اعلام داشت که از پروژه خط لوله ”مسیر جنوب“ را که قرار بود با دور زدن ”اوکراین“ گاز روسیه را به اروپا انتقال دهد صرف نظر کرده است (۵).

تصمیم به رها کردن این پروژه را پیش از هرچیز باید پیامد امتناع بلغارستان دانست که پس از انتخابات قوه قانونگذاری ۵ اکتبر ۲۰۱۴ و بازگشت آقای ”بویکو بوریسف“ قهرمان راستگرائی به قدرت، زیر فشار ”اتحادیه اروپا“ از صدور مجوز گذر خط لوله گاز از خاک خود سر باز زد. در بلغارستان شکاف میان چپگرایان و راستگریان در ارتباط با معضل انرژی و نیز مناسبات با روسیه و ایالات متحده چون امری بنیادین بر جاست. آقای ”بوریسف“ اندکی پس از پیروزی، با شتاب و زرق و برقی بسیار به پیشواز ”جان کری“ وزیر امور خارجه آمریکا رفت و (به رغم آنکه قوانین بلغارستان همچنان استفاده از فن تزریق آب با فشار برای شکستن لایه های رسوبی را ممنوع ساخته)، کشور خویش را به سود بازار بزرگ دوسوی اقیانوس اطلس و نیز باز گیری کاوش گاز از لایه های رسوبی متعهد ساخت. آقای ”کری“ وعده داده که ایالات متحده به بلغارستان کمک خواهد کرد تا به «خودکفائی انرژی دست یابد» ــ به بیانی روشن تر، دیگر به روسیه متکی نباشد.

برای کشورهائی که قرار بود ”مسیر جنوبی“ خط لوله از خاک آنها بگذرد ــ بلغارستان، صربستان، مجارستان، شاخه هائی به سمت مقدونیه، بوسنی هرزگوین و اسلوونی را هم پیش بینی کرده بودند ــ کنار نهادن این طرح خبر بسیار بدی بود، گیریم خط لوله گازی که به سوی مرز یونان و ترکیه (مسیر ترکیه) امتداد خواهد یافت تا حدود زیادی جای آنرا بگیرد. آقای ”میلوراد دودیک“ رئیس ”رپوبلیکا صربسکا“، اقلیم صرب نشین بوسنی ـ هرزگوین، ضرر حذف لوله گذاری در این مسیر را به یک میلیارد یورو تخمین می زد (۶). سرمایه گذاری های اصلی روسیه در این اقلیم بخش انرژی را نیز در برمی گیرد. در سال ۲۰۰۷ دولت بدینگونه ۶۵٪ سهام گروه صنعت نفت ”رپوبلیکا صربسکا“ را به کمپانی ”نفت و گاز ’اینکور‘“ واگذار کرد که کنترل دو پالایشگاه و زنجیره ای از جایگاه های فروش بنرین را به وی می سپرد. در واقع چندی نگذشته «موفق ترین خصوصی سازی کشور» به گفته مروج آن، آقای ”دودیگ“، به فاجعه انجامید. روس ها چنانکه وعده داده بودند هرگز در مدرن سازی آنها سرمایه گذاری نکردند، و از اینرو ضررهای پالایشگاه ها برهم انباشته شده. ۴۰٪ سهام شرکت ”نفت و گاز ’اینکور‘“ به کمپانی روسی ”زاروبژنفت“ و ۶۰٪ دیگر به سه فرد نانشناس تعلق دارد. بسیارانی در ”رپوبلیکا صربسکا“ تائید می کنند که مالک واقعی آن کسی جز [دودیک] مرد قدرتمند آن اقلیم نیست (۷).

خانم ”تانیا توپیچ“ مسئول دفتر ”بنیاد فریدریش ابر“ در ”بانیا لوکا“ شرح می داد که «برای آقای ”دویک“، استدلالی که پای روس ها را به میان کشد ضروری است. پیش از هر انتخاباتی، او طرح ها و اعتبارات [واهی] روسیه را اعلام می کند. او نیاز دارد که به افکار عمومی صرب و بوسنیائی بنمایاند که همچنان همپیمان مسکوست. حتی اگر این اعتبارات هرگز سر نرسند، این ترفند در توازن نیروها هم با مقامات [دولت مرکزی در] ”سارایه وو“، هم با [مقامات اتحادیه اروپا در] ”بروکسل“ و هم با [زمامداران] بلگراد به حساب می آید.» سال هاست که [دولت محلی] ”بانیا لوکا“ در بوسنی ـ هرزگوینی که همچنان چند پاره مانده، فرضیه انجام همه پرسی برای تعیین وضعیت حقوقی سرزمین را پیش می کشد: شیوه ای برای بازارگرمی سیاسی و جلوگیری از هر کوششی برای تمرکز یابی کشور و هرگونه تردیدی درباره اقلیم برساخته توافق نامه های ”دیتون“ (۱۹۹۵). برای آقای ”دودیک“، سازماندهی یک رفراندوم در ”کریمه“ موهبتی آسمانی بود: آن همه پرسی، باز هراس کهنه ای را در دل کشورهای غربی بیدار کرده که نکند او مشورتی مشابه را با افکار عمومی ترتیب دهد که ”مسکو“ احتمالا بلافاصله آنرا به رسمیت بشناسد و گواهی مرگ بوسنی ـ هرزگوین را امضا کند…

تسهیلات مجلل ساحلی برکناره دریای آدریاتیک

آیا آقای ”پوتین“ به رغم حفظ چنین مناسبات ممتازی، به راستی عزم آن دارد که منطق رویاروئی با غرب را به جنوب شرقی اروپا بکشاند؟ مسئولان بلند پایه آمریکائی چنین می اندیشند. بدینگونه ”کریستین ورموت“، معاون وزارت امور خارجه در پایان فوریه ۲۰۱۵، در جریان واکاوی کمیسیون دفاع کنگره، تاکید کرده بود که روسیه «می تواند بر روی کشورهای کوچکی چون مونته نگرو که هنوز عضو ”ناتو“ نیستند تمرکز یابد، تا به برهم زدن ثبات منطقه مبادرت ورزد».

در واقع مونته نگرو از هنگام دستیابی به استقلال در سال ۲۰۰۶ وضعیت یکتائی داشته: در حالی که رهبران ایمان خویش را به تقدیری اروپائی و اتلانتیک گرا موعظه می کنند، کشور بسیاری از سرمایه های روسی را هم به سوی خود کشیده است. بدینسان ”اولگ دریپاسکا“ جرگه سالار روسی و یکی از نزدیکان آقای ”پوتین“، در سال ۲۰۰۵ ”مجتمع الومنیوم سازی ’پودگوریتثا‘“ را خرید. ”سلطان الومینیوم“ بدینگونه با دادن وعده سرمایه گذاری های مهمی، بر بنگاه اصلی اقتصاد کشور چنگ انداخت که هرگز هم سر نرسیدند. اینک که ”مجتمع آلومنیوم سازی پودگوریتثا“ به ورشکستگی افتاده است، آقای ”دریپاسکا“ به پیگرد قضائی دولت مونته نگرو پرداخته. اما اینهمه او را از سرمایه گذاری در پروژه های دیگری چون تسهیلات بندری ”پورتو مونته نگرو“، مجلل ترین مجتمع تفریحی مشرف بر دریای ”آدریاتیک“، بازنداشته است که بر محوطه زرادخانه پیشین ”تیوات“ بنا گردیده. مانند بیشتر موارد در مونته نگرو، از ترکیب واقعی ساختار سرمایه به دشواری می توان سر درآورد، اما چنانکه ”دیان میئوویچ“ تحلیل گر اقتصادی نشان داده است، «ازطریق سیستمی از نام های قرضی، آقای ”میلو دوکانوویچ“، نخست وزیر، را» در کنار سرمایه گذاران رسمی «باز می یابیم».

حدود ده سالی است که به همه این گونه پروژه های سرهم بندی شده ساخت وسازی بدگمانند که سواحل مونته نگرو را از ریخت انداخته اند. بدینسان، شرگت ”لویت فاینانس مونته نگرو“ صاحب رسمی هتل ”سپلاندید“ در”بودوا“ست که به آقای ”ویکتور ایواننکو“ رئیس پیشین ”کا.گ.ب“ هنگام فروپاشی اتحاد شوروی تعلق دارد. آقای ”ایواننکو“ با تأسیس بانک ”مناتپ“، و سپس کمپانی مشهور نفتی ”لوکوس“ ثروتی میلیاری به هم زده است. وقتی آقای ”پوتین“ تصمیم گرفت یا انداختن آقای ”میخائیل خدوروفسکی“ به زندان حساب های خود را با صاحبان ”لوکوس“ واکَند، به آقای ”ایواننکو“ چشم زخمی نرسید. هفته نامه مونته نگروئی ”مونیتور“ در همان سال ۲۰۰۵ نوشته بود، «حتی امروز هم او را ”ژنرال ویکتور“ می نامند.

او رشته پیوند اساسی میان رهبران سیاسی ”پودگوریتثا“، باندهای تبهکار مونته نگرو، مافیای روسی و دستگاه های اطلاعاتی است». به نظر می آید که خانواده ”دوکانوویچ“ هم در مالکیت ”سپلاندید“ شریک باشند. آقای ”دوکانوویچ“ رهبر حزب دموکراتیک سوسیالیست ها، وارث ”مجمع پیشین کمونیست های مونته نگرو“ست. او از سال ۱۹۸۹ به تناوب مقام نخست وزیری و رئیس جمهوری را بر عهده داشته است. برادرش ”الکساندر“ بانک خصوصی اصلی کشور را اداره می کند. خواهرش خانم ”آنا کولاره ویچ“، وکیل قدرتمند معاملات سوداگرانه ای است که درشت ترین پرونده های خصوصی سازی های کشور را سر و سامان داده، در حالی که بسیاری از املاک خانوادگی را اکنون به نام پسر نخست وزیر کرده اند.

چنین روابط تنگاتنگی میان رهبران سیاسی مونته نگرو، جرگه سالاران و دستگاه های مخفی روسی به سال های دهه ۱۹۹۰ باز می گردد. در آن سال ها که ضربات مجازات های بین المللی بر این کشور نیز همانند صربستان فرود می آمد، مونته نگرو توانسته بود به مدد قاچاق سیگار به مقیاسی گسترده از مهلکه بگریزد. به رغم این مناسبات ساختاری، به نظر نمی آید که روسیه هرگز از چرخش ”مونته نگرو“ به هواداری از غرب، از هنگام بریدن آقای ”دوکانوویچ“ در سال ۱۹۹۷ از مرشدش ”سلوبودان میلوشه ویچ“، خمی به ابرو آورده باشد. لااقل تا سال پیش.

زیرا مونته نگرو از ۲۲ مه ۲۰۱۴ تحریم های ”اتحادیه اروپا“ را به کار می بندد. آقای ”ایوان داشیچ“، مدیر بنگاه معاملات ملکی ”موتنه نگرو پراسپکتس“ افسوس می خورد که «سرمایه گذاران روسی از کشور می روند. ناگزیر، در چهار ماه نخست سال ۲۰۱۴ قیمت هر متر مربع ساختمان ها ۱۵٪ کاهش یافت و سقوط قیمت در سال ۲۰۱۵ هم قاعدتا ادامه خواهد یافت». در حالی که در سال ۲۰۱۳ هم از میزان سرمایه گذاری های روسی ۳۰٪ کم شده بود، سقوط ارزش برابری ”روبل“ فرار مشتریان ”مسکو“ی را شتاب بخشیده، که قدرت خرید آنها آب رفته. آیا گسست میان ”مسکو“ و مونته نگرو واقعی است یا صحنه سازی؟ آیا گزینش روسیه دور از ذهن است که بخواهد از دل این کشور کوچک به شالوده های اروپائی و ”ناتو“ رخنه کند؟

مونته نگرو، لانه جاسوسی

در ماه دسامبر ۲۰۱۰، مونته نگرو از وضعیت رسمی نامزد پیوستن به ”اتحادیه اروپا“ برخوردار گردید و امیدوار است که به ”ناتو“ نیز بپیوندد. پرونده این کشور را در بهار سال ۲۰۱۴، رسما به دلیل میزان بالای فساد و سیطره تبه کاری سازمان یافته، اما احتمالا به سبب رخنه انبوه مأموران ”مسکو“ فرو نهادند. به عقیده ”نبوی شا مدویه ویچ“ از مخالفان دولت، « بین بیست و پنچ تا پنجاه مأمور مونته نگروی با روسیه ارتباط دارند (۸)». عمدتا افسران پیشین ارتش یوگسلاوی در این ماجرا درگیرند که در سال ۲۰۰۶ به ارتش تازه پای مونته نگرو پیوسته بودند.

در ماه های آینده، مسئله پیوستن مونته نگرو به پیمان اتلانتیک را دیگربار به میان خواهند کشید و ”پودگوریتثا“ ناچار، برای تنفیذ پیوستن خود به رأی پارلمان یا رفراندوم رجوع خواهد کرد. در این زمینه افکار عمومی همچنان دچار تفرقه بسیاری است، اما آقای ”ژلیکو ایوانویچ“، مدیر روزنامه مخالف ”ویستی“، یقین دارد که آقای ”دوکانویچ“ به گزینه همه پرسی روی خواهد آورد: «موضوع پیوستن به ”ناتو“ مخالفان را که بخشی طرفدار غرب و بخشی دیگر پیرو سنت هواداری از روسیه هستند، به کلی از هم خواهد پاشید. گذشته از این، زمامداران با برانگیختن احساسات حول داو در میان، ممکن است باری دیگر خود را مدافع چرخش کشور به سوی غرب، رویاروی ”غول آدمخوار روس“، بنمایانند و باز واهمه های اروپائیان را به بازی گیرند. چنین نمایشی ارزش یک مهر تائید در ماجراهای فساد و تبه کاری های سازمان یافته خواهد داشت.»

در جوی که یادآور جنگ سرد است، انگار فرود آوردن هر ضربه ای مجاز است، به شرط دانستن آنکه چگونه برای کسی قدرتمند تر از خویش مفید واقع شد … قدرقدرتان شبه جزیره بالکان مانند آقایان ”دوکانوویچ“ یا ”دودیک“ نیک می دانند چگونه کشاکش ها و رقابت های بین المللی را به قصد تحکیم قدرت خویش به بازی گیرند. تازه رسیده هائی مانند آقای ”ووچیچ“ هم براین خیال اند که با حفظ موضعی آونگ وار میان اردوگاه ها می توانند گلیم خود را از آب بیرون کشند. با اینهمه تاریخ ثابت کرده است که سرگذشت غمبار خلق های بالکان از آنرو بوده که اغلب چونان مهره هائی به خدمت رویاروئی های قدرت های بزرگ درآمده اند.

مقدونیه در قلب مانورها

آیا باید بحرانی که جمهوری مقدونیه را از آغاز سال به لرزه در آورده، به مقیاس رویاروئی روسیه و غرب سنجید؟ ماجراهای پشت پرده ای که آقای ”زوران زائف“ رهبر مخالفان سوسیال دموکرات طی روزهای متوالی رو کرده، رژیم محافظه کار این کشور شکننده چند قومی همسایه ”کوزوو“ را متزلزل ساخته است. گفتگوهای ضبط شده ای که افشا کرده اند آشکار می سازند که چگونه ”نیکولا گروئفسکی“، نخست وزیر و همکاران نزدیکش فساد را در بالاترین سطوح کشور سازماندهی می کنند، دستگاه قضا و رسانه ها را به نظارت خود درآورده اند و به آنها سمت و سو می دهند، و خلاصه بگوئیم، چگونه شیرهٔ جان کشور را می مکند. منشاء این نوارهای ضبط شده همچنان محل گفتگوست. آقای ”زائف“ تصریح می کند که «خبرچینی» در صحن دستگاه های اطلاعاتی دارد، اما نگاه ها همه به سوی دستگاه های اسرارآمیز خارجی چرخیده، که گویا کمک به مخالفان را برگزیده اند. از آغاز ماه مه، مخالفان به خیابان ها ریخته و خواستار کناره گیری آقای ”گروئفسکی“ گردیده، و طبق همان الگوئی در برابر مقر دولت در مقدونیه اردو زده اند که یاد آور «انقلاب های رنگی» ست.

آقای ”گروئفسکی“ و حزب او ”سازمان انقلابی داخلی مقدونیه ـ حزب دموکراتیک برای وحدت ملی مقدونیه“، نخستین بار در انتخابات سال ۲۰۰۶ به پیروزی رسیدند. آنها پیگیر هدف دوگانه الحاق به ”اتحادیه اروپا“ و ”سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو)“ هستند و از رویکرد لیبرالیسمی افراطی متکی بر خصوصی سازی های انبوه و نیز ”دامپینگ“ مالیاتی و هزینه های اجتماعی دفاع می کنند، که چون، به گمان، به سود سرمایه گذاران خارجی است سرمایه های اعجاز انگیز بیگانه را به کشور سرازیر خواهند ساخت. اما این سرمایه گذاران خارجی هرگز از راه نرسیدند و در حینی که مقدونیه در دام بحران اقتصادی دست و پا می زند، دیده است که به واسطه اختلاف حل نشده با یونان بر سر نام کشور (۱)، پویش نامزدی وی را هم برای عضویت توأمان در ”اتحادیه“ و ”ناتو“ سد کرده اند.

رویاروی این ناکامی، در حینی که رژیم به چرخه قهقرائی انحرافی اقتدارگرایانه گام می نهاد، آقای ”گروئفسکی“ سیاست خود را در جهتی بیش از پیش ملی گرا، با ستایش شور انگیز گذشته باستانی کشور پیش برد. آقای ”گروئفسکی“ که کشورهای غربی دیری به واسطه اهمیت سوق الجیشی کشورش، مقدونیه، تملقش را می گفتند، طی دوسال گذشته رفته رفته فرد غیر قابل معاشرتی شده است. از اینرو او خود را به ”مسکو“ و”بلگراد“ نزدیک کرده ــ نزدیکی جستن وی به بلگراد خالی از طنز نیست، زیرا او خویشتن را وارث سنت سیاسی هوادار ”بلغار“ و دشمندار بی امان ”صرب“ می داند. حال که خط لوله گازی ”مسیر ترکیه“ باید از خاک ”مقدونی“ بگذرد، روسیه با نکوهش تکاپوهای «ثبات زُدایانه» غرب، پشتیبانی بارزی از دولت ”سکوپچ“ کرده است. نخست وزیر هم با اعلام انتخابات زود رس انگار خواسته باشد که در پاسخ به تظاهرات، به جستجوی مجالی برآید.

۱. ”آتن“ معتقد است که نام ”مقدونیه“ به شیوه ای انحصاری، به میراث یونانی تعلق دارد. در سال ۱۹۹۵ با نامگذاری موقت این سرزمین به عنوان ”جمهوری پیشین مقدونیه یوگسلاوی“ به سازشی دست یافتند. از آنوقت مذاکراتی را زیر چتر سازمان ملل متحد دنبال کرده اند که تاکنون پیشرفتی محسوس نداشته است.

تکرار جنگ های دهه ۱۹۹۰ در اوکراین

آیا جنگ ”دونباس“ دور بازی ناتمام منطقه ”بالکان“ را از سر خواهد گرفت؟ رزمجویان ”کروات“ که مطبوعات ”زاگرب“ با آنها مصاحبه کرده اند، همگی رویای واحدی را که در سر دارند بر زبان آورده اند: آنها را به رویاروئی با داوطلبان ”صرب“ برگمارند، تا باز ستیز سال های دهه ۱۹۹۰ را در ”اوکراین“ بازی کنند. اغلب آنها به گردان فوق ملی گرای ”ازوف“ پیوسته اند (۱). در میان آنها آقای ”دنیس سلر“، رئیس پیشین دار و دسته ”Bad Blue Boys“، تشویق کنندگان تندرو باشگاه فوتبال ”دینامو“ی ”زاگرب“ را باز می یابیم، که به باور وی ”اوکراین“ «واپسین جبهه مسیحیت در اروپا (۲)» خواهد بود.

به گفته مقامات ”بلگراد“، گویا چندین ده تن ”صرب“ هم، عمدتا در صفوف چریک های «جمهوری های توده ای ”دونسک“ و ”لوگانسک“»، دو منطقه جدائی طلب ”دونباس“ جنگیده اند (۳). این سیل داوطلبان به گونه ای نشانه قدردانی از یگان های قزاق روسی است که [در جنگ های بالکان] دوش به دوش نیروهای ”صرب“ به نبرد برخاسته بودند. آقای ”ایگور سترلکف“، افسر عالیرتبه دایره عمومی اطلاعات روسیه و وزیر دفاع «جمهوری توده ای ”دونسک“» از ماه مه تا ماه اوت ۲۰۱۴، تعریف می کرد که در سال های ۱۹۹۳ـ ۱۹۹۲ در آن آوردگاه بوده که خود مبادی فنون نظامی را آموخته است.

آقای ”الکساندر ساویچ“، معروف به «سواب»، ابائی ندارد که به محض درخواست، خالکوبی هائی که بازوها و سینه اش را به طور کامل پوشانده تفسیر کند. نقش قدیسان ارتودوکس، پرتره ”رودوان گَرَزیچ“ رئیس پیشین صرب های بوسنی، و همچنین صلیب ها و نمادهای ملی صربی و روسی در آن خالکوبی ها نقش بسته اند. او که ما را در قهوه خانه ای در ”نیش“، در جنوب صربستان پذیرفت، رئیس شاخه صرب ”گرگ های شب“، سازمانی از موتور سواران روسی است که حدود بیست سالی است که برپا گردیده. او که در آغاز ماه مارس ۲۰۱۴ در ”کریمه“ حضور داشته، می گفت «ما مشرف به جاده میان ”بالاکلاوا“ و ”سباستوپول“ مستقر شده بودیم، مأموریت ما تأمین امنیت منطقه برای پرهیز از خشونت ها بود». گویا دستکم سه عضو این جنبش را به دلیل شرکت در نبردهای ”اوکراین“ هم اینک از ژاندارمری صربستان اخراج کرده باشند.

صرب های حاضر در ”دونباس“ در صحن تیپ «سواره نظام» گرد آمده اند که ”رادومیر پوچوچا“، گوینده پیشین تلویزیون بنیاد نهاده است. در ماه آوریل ۲۰۱۴، فرد اخیر را به دلیل دعوت از اوباشان برای حمله به ”زنان سیاهپوش بلگراد“، سازمانی فمینیستی و ضد فاشیستی، از مقام سخنگوئی واحد ضد تروریستی وزارت داخله صربستان خلع کردند.

نویسنده: جین آرنولد دِرِنز و لوران جسلین
منبع: لوموند دیپلماتیک / ژوئیه 2015

لینک اصلی: اینجا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد